کتاب کارآگاه هارپاک - قاتل پدر کیست؟ نوشته غفور شکوهی داستان مردی است به نام شهریار که پدرش خودکشی کرده اما او فکر میکند که به قتل رسیده و در جستجوی قاتل پدرش است.
در قسمتی از کتاب کارآگاه هارپاک - قاتل پدر کیست؟ میخوانیم:
فرهاد: چی پیدا کردی؟
شهریار: وصیت نامه پدرمه
فرهاد: چی نوشته؟
شهریار: تو این وصیت نامه قسمتی از اموالش را به من داده و بقیش را تقسیم کرد.
فرهاد: اینکه عجیب نیست.
شهریار: ولی وقتی مُرد اموالی نداشت.
فرهاد: پس چرا وصیت نامه نوشت؟
شهریار: اون درست نوشت.
فرهاد: یکم بیشتر بگو تا متوجه بشم.
شهریار: چقد گیجی! در واقع پدرم موقعی که این را نوشت هنوز ۵۰ درصد کارخونه را داشت ولی یکی اونا را بالا کشید.
فرهاد: یعنی کار کیه؟
شهریار: کار سهرابه.
فرهاد: از کجا این را میگی؟
شهریار: وقتی به سهراب گفتیم، که پدر خودکشی نکرد، و یکی اون را کشت! کف دستاش عرق کرد و مردمک چشمش بزرگ شد و سعی کرد خودش را خونسرد نشون بده خوب هم این کار کرد اما بیش از حد خودش را خونسرد نشون داد طوری که وقتی شنید هیچ سوالی در مورد اینکه از کجا فهمیدیم نپرسید معلومه که دوست داشت زودتر از پیشش بریم و در ضمن من اون را از بچگی میشناسم وقتی استرس داره پاش تیک عصبی داره و مدام کف پاش را آروم میزد زمین.