اشتراک در تلگراماشتراک در واتس‌اپموارد دیگر
عناوین مرتبط از کتابراه
معرفی کتاب
دسته کتاب‌های صوتی رایگان داستان و رمان، فرمت MP3، زبان فارسی، ۹.۸۵ مگابایت، ۵۷۹۸ بازدید

کتاب صوتی بستنی صورتی اثر علیرضا محمودی ایران‌مهر آرزوهای اقشار مختلف مردگان را به تصویر می‌کشد.

در قسمتی از کتاب صوتی بستنی صورتی می‌شنویم:

آرزوهای مردگان نیمه‌های شب در تاریکی گورستان می‌درخشند. اگر به‌موقع رسیده باشی و خوب دور‌و‌برت را نگاه کنی، اگر خوب گوش کنی، چیزهای زیادی پیدا خواهی کرد. درست کنار ردیف آن درختان کاج نقره‌ای، آرزوی نرم و شرین و تازه‌ای می‌درخشد. یک کیک خامه‌ای بزرگ با شمع‌هایی روشن، آرزوی علیرضای دواز‌ه‌ساله است که پیش از رسیدن به سالگرد تولدش مرد.

آن را توی چرخ‌دستی‌ام می‌اندازم و از کنار ردیف کاج‌های نقره‌ای به سمت بالای گورستان می‌روم. آن‌سوی باغچه‌های تازه‌ساز، در قسمت قدیمی‌ترِ گورستان، توده‌ای از آرزوهای بی‌مصرف روی هم تل‌‌انبار شده‌اند، شبیه محلِ دفن زباله‌های پایتختی بزرگ است. کوهی از زباله درون دره‌ای از زباله فرو می‌ریزد. آدم‌هایی شبیه مترسک با لباس‌های ژنده و چوب‌‌دستی‌های درازشان زباله‌ها را زیر‌ و‌ رو می‌کنند. میان تپه‌هایی از زباله بالا و پایین می‌روند و گاه لابه‌لای کیسه‌های نایلونی گنج‌های کوچکی می‌یابند.

زنی با چشمان عسلی توی ماشینی روباز در جاده‌ای ساحلی با نخل‌های بلند که باد موهایش را تکان می‌دهد. این آرزوی رضا، پنجاه‌وهفت‌ساله است. پنج‌سال پیش در جاده‌ی ورامین مرد. آرزویش هنوز این‌جا بی‌استفاده افتاده و کسی آن را نبرده است. زن و شوهری با بچه‌هایشان کنار هم ایستاده‌اند. زنی که کنار شوهرش می‌خندد، خواهر ملیحه است. شوهر ملیحه سه‌سال بعد از ازدواج‌شان او را ترک کرد. او هیچ‌وقت دوباره ازدواج نکرد و آرزو داشت جای خواهرش باشد. آپارتمانی صد‌و‌هفتاد‌ متری، با سه اتاق‌خواب بزرگ و پنجره‌هایی که رو به پارکی سرسبز با آب‌نماهای بلند باز می‌شوند. این آرزوی سیامکِ چهل‌‌و‌دو ساله و حسابدار بود. در بیست‌ویک‌ سالگی ازدواج کرد، در بیست‌وهفت‌ سالگی دو بچه داشت، حتی در لحظه‌ای که سکته می‌کرد، عاشق همسرش بود و سیزده‌بار از یک خانه‌ی کوچک اجاره‌ای به خانه‌ی کوچک اجاره‌ایِ دیگری اسباب‌کشی کرد. روزی سه شیفت کار می‌کرد، شب‌ها دفترهای حسابداری را به خانه می‌آورد و باز هم کار می‌کرد، دیرتر از همه می‌خوابید و صبح زود بیدار می‌شد.

دختری با پیراهن آبی روی تنه‌ی درختی نشسته است، آرزوی مرتضی نوزده‌ساله که در برج نگهبانیِ پادگانی مرزی به خودش شلیک کرد....

ادامه...
کتاب‌های مرتبط
بیشتر
کتاب صوتی حسادت
محمدعلی قجه
کتاب صوتی خاک و نفس
مهناز رضایی لاچین
کتاب صوتی سی سالگی
میلاد دهکت نژاد
کتاب صوتی فراری
میلاد دهکت نژاد
نظرات
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید یا ثبت نام کنید.
Mohammad Bagheri
۱۳۹۹/۶/۱۲
خوب بود ولی داستان ابر صورتی ایشون بهتر بود به نظرم.
سها اسدی
۱۳۹۷/۱۰/۱۶
جالب بود
فاطمه مطوری نیا
۱۳۹۷/۹/۱۹
واقعاچرا همه نوشته ها این سبکی شدند؟ خسته کننده شده!
sara shirazi
۱۳۹۷/۷/۱۸
آخ که چقدر یاد آرزوهای بربادرفته ام افتادم... مرسی... عالی
داوود ایمانی
۱۳۹۷/۷/۱۷
خوبه
سعید فتحی
۱۳۹۷/۴/۱۱
بدک نبود
Safoora Vasei
۱۳۹۷/۳/۲۰
عالیییی
کتاب سبز را دوست دارید؟
لطفا امتیاز و نظر خود را ثبت کنید!
ثبت امتیاز و نظر
کتاب سبز در شبکه‌های اجتماعی
کانال تلگرام