کتاب درآمدی بر خداشناسی فلسفی به قلم محسن جوادی به بررسی برهان وجوب، امکان و نقدهای آن و همچنین برخی مطالب عام در براهین دیگر فلسفی میپردازد.
بیتردید خداشناسی فلسفی به معنای خردورزی درباره مبدأ هستی، همزاد آدمی است و قدمتی به بلندای تاریخ اندیشه بشری دارد. اندیشه در باب خداوند عالم، جزء لاینفکی از حیات انسانی است و الهیات عقلانی، عهدهدار این وظیفه خطیر است که با بهرهگیری از روش تعقلی و بهکارگیری ادلهای پرمایه و متقن، نیاز آدمی را به اندیشهورزی در باب مقولات دینی به بهترین وجه پاسخ گوید و تأملات دینی او را سمت و سویی مناسب بخشد. از این روست که در کنار الهیات وحیانی، بخش قابل توجی از تلاش فیلسوفان و متکلمان متأله، مصروف تدوین و پردازش یک نظام جامع الهیات عقلانی شده است.
در بخشی از کتاب درآمدی بر خداشناسی فلسفی میخوانیم:
در جهان اسلام، اشاعره متوجه این نکته شدند که قبول اصل علیت با قدرت مطلقه خداوند، که مورد اعتقاد همه ادیان آسمانی است، تنافی دارد، و این اولین انگیزه آنها در انکار علیت بود. البته آن چه ایشان انکار میکردند ارتباط و پیوستگی ضروری میان علت و معلول بود، ولی نوعی ارتباط را بین آنچه که علت و معلول خوانده میشود قبول داشتند، و این ارتباط همان بود که آن را عادت الهی میخواندند. به عبارت دیگر آنان میپذیرفتند که با دیدن آتش باید در انتظار حرارت بود، و این اندیشه چنان در ذهنها رسوخ کرده است که آدمی میپندارد رابطه آنها ضروری است، ولی در واقع منشأ این اندیشه، عادت و سنت الهی است که حرارت را در پی آتش، خلق میکند.
فاعلیت الهی در امور به صورت مستقیم است، و این تنها فاعلیت مورد قبول اشاعره، بود. آتش تأثیری در ایجاد حرارت ندارد، بلکه حرارت نیز مانند خود آتش محکوم مشیت و خواست خداوندی است، و تقارن این دو مشیت و خواست، مبدأ تصور اصل علیت شده است. از این رو اشاعره معمولا برای اشاره به مبدأ بودن خدا نسبت به عالم، از واژه فاعل استفاده میکنند و خداوند را علت نمینامند، بلکه فاعل مختار میخوانند. نتیجه آن که ضرورت از عرصه هستی زدوده میشود، زیرا در میان اشیا و عناصر مخلوق و طبیعی ضرورتی نیست و از طرفی در ارتباط خدا با مخلوقات هم که رابطه ضرورت حکم فرما نیست و آنجا جایگاه اختیار است نه ضرورت.