کتاب جنبشهای هنری مدرن به معرفی و بررسی انواع سبکهای هنری همراه با نمونههایی از نقاشیها میپردازد.
سبک یا شیوه هنری (استیل)، عبارت از آن خصلتهای صوری است که به یک اثر یا مجموعه آثار معین اختصاص دارد و آنها را از سایر آثار متمایز میکند. این خصلتهای ویژه باید دارای پیوندی درونی و ارتباطی ارگانیک باشند؛ و یا به عبارتی، باید نشانههای یک واحدِ کامل را عرضه دارند. مثلا ویژگیهای منفردی نظیر هلال تیزهدار یا طاق متقاطع یا عناصر قائمِ مکرر و غیره به تنهایی سبک معماری گوتیک را نمیسازند، بلکه ارتباط ارگانیک تمامی این اجزاء است که یک کلِ معنادار را شکل میدهند.
در مثالی دیگر، خصوصیاتی چون شکلهای پویا، یا سطحهای متباینِ روشنی و تاریکی، و یا ترکیببندیِ غیرمتمرکز، هر کدام به تنهایی مبین سبک باروک نیستند؛ بلکه همبستگیِ انداموار همه این ویژگیهای صوری است که موجب تمایز نقاشی عصر باروک میشود.
واژه سبک را هم در مورد آثار یک هنرمند و هم در موردِ کلِ آثار یک مکتب هنری به کار میبرند. مثلا میتوان از سبک رامبراند، و در عین حال، از سبک "مکتب رامبراند" سخن راند.
در بخشی از کتاب جنبشهای هنری مدرن میخوانیم:
سبک رئالیسم یا واقعگرایانه
رئالیسم به صورت جامع و کلی به مفهوم حقیقت، واقعیت و وجود مسلم، و نیز نفی تخیلات و امور ناممکن و غیرعملی است. رئالیسم در هنرهای تصویری و ادبیات نمایش چیزها به شکلی است که در زندگی روزانه هستند بدون هرگونه آرایش یا تعبیر افزون. در این شیوه از نقاشی در آن هنرمند باید در نمایش طبیعت (طبیعت بدون انسان و با انسان) از هرگونه احساساتیگری خودداری کند.
در هنر نقاشی، رئالیسم به معنای نمایش اشیا و موضوعات به صورت طبیعی است، به گونهای که نقاش تخیل و ابتکار عمل خود را در نحوه پیاده کردن آن موضوع دخالت ندهد و هر موضوع به همان گونه که در دنیای خارج دیده میشود در نقاشی به نمایش در میآید. این سبک نقاشی در اواسط قرن نوزدهم در فرانسه رواج پیدا کرد. در حقیقت به عنوان شاخهای فرعی از سبک رومانتی سیزم (Romanticism) بود که با این ایده که میخواست نمایش دقیقی از زندگی روزمره را نمایش دهد از آن جدا شده و خود به یک سبک (Movement) در هنر نقاشی بدل شد.