سفرنامه آدام اولئاریوس: ایران عصر صفوی از نگاه یک آلمانی
اشتراک در تلگراماشتراک در واتس‌اپموارد دیگر
عناوین مرتبط از کتابراه
معرفی کتاب
دسته زندگینامه و سفرنامه، ۱۷۸صفحه، فرمت PDF، زبان فارسی، ۲.۲۱ مگابایت، ۶۳۹۴ بازدید

کتاب سفرنامه آدام اولئاریوس: ایران عصر صفوی از نگاه یک آلمانی به بررسی همه جانبه‌ی اوضاع مملکت در زمان صفویه می‌پردازد.

آدام اولئاریوس (Adam Olearius) پژوهشگر، ریاضیدان، جغرافی‌دان و کتاب‌دار آلمانی بود. او همچنین دبیر سفیر ارسالی فریدریش سوم، دوک‌نشین هولشتاین به شاه صفی در سفر او به پرشیا (ایران فعلی) بود. او پیرامون دیده‌هایش از سفر به ایران دو کتاب نگاشته‌است. همچنین نخستین ترجمهٔ آلمانی گلستان و بوستان سعدی توسط او در سال ۱۶۵۴ میلادی منتشر شد. این نخستین ترجمهٔ این آثار به زبان آلمانی، و همچنین تا آن زمان دومین و کامل‌ترین ترجمه آثار سعدی در زبان‌های اروپایی بود. نوشته‌های اولئاریوس از جهت بی‌طرفی نویسنده و نیز پژوهنده بودنش آگاهی‌های سودمند و اعتمادپذیری را در سنجش با دیگر سفرنامه‌های آن روزگار برجای گذاشته‌است.

یکی از خصوصیات مهم و بسیار زیاد زمان صفوی زیاد شدن و رواج یافتن تولید و تجارت ابریشم می‌باشد که موجب باز شدن زیادتر از پیش پای اروپائیان به ایران و رقابت‌های بازرگانی و در آخر سیاسی شده بوده است. علاقه پادشاهان این سلسله، به ویژه شاه عباس بزرگ به توسعه روابط بازرگانی و سیاسی و همچنین استفاده از جنگ افزارهای پیشرفته آن زمان اروپا در مقابله با قشون مجهز عثمانی خود عامل دیگری در تشدید این رقابت‌ها بود.

در بخشی از کتاب سفرنامه آدام اولئاریوس: ایران عصر صفوی از نگاه یک آلمانی می‌خوانیم:

شرح مسافرت از قزوین از راه سبا تا قم و از قم تا کاشان

حرکت ما از قزوین با بیماران و باروبنه در سیزدهم ژوئیه اوایل شب صورت گرفت و سفرا اواخر همان شب شهر را ترک گفتند. ما بر جلگه همواری راه می‌پیمودیم و سحرگان به دهکده‌یی زیبا که نزدیک شهر قرار داشت رسیدیم. خانه‌های این دهکده مدور و گنبدی شکل بود و از دور شبیه تنورهای نانوایان می‌نمود. در این‌جا حال سفیر کروسیوس، به سبب ضعف زیاد بد شد، به طوری که نمی‌توانست بر اسب قرار گیرد و می‌بایست با تخت روان حمل شود. کشیش هیئت نیز در کنار بسیاری دیگر از نفرات که تعداد زیادی از آن‌ها در کجاوه تپیده بودند و برخی دیگر به سبب کمبود کجاوه می‌بایست سواره راه بپیمایند، بیمار و ناتوان شده بود.

سفر بسیار دشواری بود. بین ما ماندلسلو از همه نیرومند‌تر بود و هیچگاه از ناتوانی شکایت نمی‌کرد، به همین سبب توانست بادقت کافی و کوشش زیاد به بیان جزئیات مسافرت که شوق زیادی نسبت به آن داشت بپردازد و خاطرات خود را در کتاب قطوری که با دست نوشته بود منعکس سازد. سحرگاه روز پانزدهم این ماه وارد دهکده قشنگی شدیم که در آن یک نهر آب و باغ‌های زیبای پر از درخت انار و بادام بود. شامگاهان دوباره حرکت کردیم و بر فراز کوه‌های هموار اسب راندیم، تا این‌که روز شانزدهم حدود صبح به کاروان‌سرائی که خشکه رود نام دارد رسیدیم.

این کاروانسرا، بزرگ و با سنگ‌های مکعب به طور منظم و مرتب ساخته شده است، اطاق و طویله‌های زیاد با سقف ضربی دارد. در میان کاروانسرا حیاطی بزرگ با یک قنات آب به چشم می‌خورد، کف زمین ساختمان اصلی کمی بالا قرار گرفته است به طوری که باید با پیمودن چند پله به آن‌جا صعود کرد. اینجا و آن‌جا نوشته‌های دیده می‌شد که مسافران بر دیوار گچی اطاق‌ها کنده بودند. سه ساعت پیش از فرورفتن خورشید از کاروانسرا بیرون رفتیم و همان شب نه مایل راه پیمودیم تا به شهر سبا رسیدیم. چون قبل از پدید آمدن روز به آن‌جا رسیده بودیم، بنابراین در صحرا اطراق کردیم تا این‌که پس از برآمدن آفتاب به استقبال ما آمدند و به شهرمان بردند.

ادامه...
کتاب‌های مرتبط
بیشتر
پلاک 17
مائده افشاری
نظرات
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید یا ثبت نام کنید.
Cyrus Persia
۱۳۹۷/۷/۲۰
با خوندن این کتاب فکر کنم چهارصد سال پیش هم پیشرفته تر از الان بودیم هم ارج و قرب بیشتری تو دنیا داشتیم یک عقب گرد به تمام معنا داشتیم ...
کتاب سبز را دوست دارید؟
لطفا امتیاز و نظر خود را ثبت کنید!
ثبت امتیاز و نظر
کتاب سبز در شبکه‌های اجتماعی
کانال تلگرام