کتاب مومن دارا و مومن ندار، مجموعهای از داستانهای مصور کوتاه با مضمون سیرهی معصومان علیهمالسلام با محوریت تشویق به کار، اهمیت توجه به ساماندهی دنیا و امور مادی، رفاهی و ... در راستای تحقق بخشیدن به دستاوردهای پیرامون اقتصاد مقاومتی است.
در بخشی از کتاب مومن دارا و مومن ندار میخوانیم:
روزی از نخلستانهای اطراف مدینه میگذشتم. آفتاب، مثل تازیانه به صورتم میخورد. تند تند قدم بر میداشتم تا زودتر، از این کوره پر آتش خلاص شوم. تا اینکه یکدفعه... عجب! با خود گفتم: «این باید محمد، پسر علی بن حسین باشد. اینجا در این خرماپزان چه میکند؟!». نزدیکتر شدم. مشغول کار در نخلستان بود. با خود گفتم: «برای دنیا چه حرصی میزند! نه... نمیشود... به خاطر ارادت به پدرش هم که شده، باید نصیحتش کنم».
سلام کردم. لکههای درشت عرق بر صورتش بود. نفس نفس میزد، ولی با روی باز به سلامم جواب داد. موقعیت را مناسب دیدم و گفتم: «خدا خیرت بدهد! از تو بعید است. در این گرما هم داری پی میگردی؟! دنیا این قدر ارزش ندارد محمد!» به او نزدیک تر شدم و خیرخواهانه گفتم: «اگر در این وضعیت، اجل برسد چه؟ فکر آن موقع را کرده ای؟».
به همه چیز فکر کرده بودم جز اینکه به من اینطور جواب بدهد اگر همین الان مرگ به سراغم بیاید، در حالی آمده که مشغول بندگی خدا هستم. با این کار، خود و خانوادهام را از تو و مردم بی نیاز میکنم. من وقتی باید نگران مرگ باشم که خدا را نافرمانی کرده باشم.