کتاب رمان کشیش ویکفیلد نوشتهی الیور گولداسمیت، بعد از قریب به سیصد سال هنوز به سرعت با شما رابطهی عاطفی برقرار میکند و خود را در ماجرا ناظر بیطرف نمیپندارید.
داستان دربارهی دکتر پریمروز، کشیش ویکفیلد است که در وضع مالی خیلی خوبی به سر میبرد. او دو دختر و چهار پسر دارد. پسر بزرگش با دختری ثروتمند به نام آرابلا نامزد کرده ولی در شب ازدواج، دکتر پریمروز بر حسب اتفاقی که خود او در آن تقصیری نداشته است تمام ثروت خود را از دست میدهد. عروسی پسرش به هم میخورد و این خانواده مجبور میشوند از خانهی بزرگ خود به روستایی دور دست نقل مکان کنند. از این پس بخت و اقبال به این خانواده پشت کرده و آنها با مشکلات عدیده و غیر قابل پیش بینی مواجه میشوند.
در بخشی از کتاب کشیش ویکفیلد میخوانیم:
دو خانمی که از شهر آمده بودند با شنیدن کلام آخر آقای تورن هیل به شدت آزرده خاطر شده و شروع به یک بحث طولانی و جدی در باره تقوی و پاکدامنی کردند. در این بحث خیلی زود همسرم، کشیش مخصوص و خود من هم وارد شدیم. آقای ملاک طوری از هر سو مورد حمله قرار گرفت که ناچار شد اعتراف کند که از پیروزیهای عشقی گذشته خود احساس شرمساری میکند. ما درباره تقوی و پرهیز از گناه و سربلندی و شعفی که به انسانی که ضمیرش به گناه آلوده نشده دست میدهد صحبت کردیم. من طوری راضی و هیجان زده شده بودم که پسرهای کوچکم که مدتی از زمان به رختخواب رفتن آنها گذشته بود منتظر نتیجه مذاکرات ما بودند. آقای تورن هیل حتی از این هم فراتر رفت و از من درخواست کرد که برای آنها دعا بخوانم. من با کمال میل از این درخواست استقبال کرده و به این ترتیب بقیه شب با خوبی و خوشی سپری شد.
بالاخره مهمانان به فکر بازگشت به خانههایشان افتادند. دو خانم جوان به نظر میرسید که میل ندارند از دختران من جدا شوند. آنها برای یکدیگر احساس دوستی و علاقه پیدا کرده بودند. از من اجازه خواستند که دخترانم با آنها تا خانه رفته و در آن جا با آنها تا صبح بمانند. آقای تورن هیل این پیشنهاد را پسندید و خانم خود من هم به این کار رضایت داد. خود دخترانم هم با نگاه ملتمس آمیز از من میخواستند که این اجازه را به آنها بدهم. تحت این شرایط سخت من چند عذر و بهانه آورده و چون دیدم که همه بهانهها به سهولت مردود میشود مجبور شدم که بدون مقدمه چینی اعلام کنم که آنها اجازه رفتن ندارند. نتیجه این کار این شد تمام روز بعد من با نگاههای غمزده و جوابهای کوتاه مواجه شدم.