کتاب رمان خیانتکار عاشق - جلد اول داستانی عاشقانه، پلیسی و هیجانانگیز به قلم ف. عبدالله زاده، دربارهی زنی است که به اجبار، مردانه میجنگد؛ پدرش را در تیمارستان رها میکند؛ دل معشوقهاش را میشکند و خیانت میکند؛ به عنوان یک پرستار، آدم میکشد و در آخر به خاطر دل بستن به دشمنش جانش به خطر میافتد.
در بخشی از کتاب رمان خیانتکار عاشق - جلد اول میخوانیم:
در حالیکه کارت رو برانداز میکردم، توضیح دادم این فستیوال که به جشن فصل پنجم هم معروفه همراهه رژهی بزرگ دوشنبه یه روز انجام میشه و توش مردم با لباسهای عجیب غریب و دستهها موسیقی میریزن توی خیابونها و جشن میگیرن.
سری به علامت فهمیدن تکون داد و گفت باید بیشتر دربارهی این کشور تحقیق کلم، به نظرت بریم؟
لبخنده مرموزی زدم و گفتم بریم، شاید آندره هم اومد.
زد به بازوم و گفت تو به آندرهی من چیکار داری؟
به بالشم تکیه دادم و گفتم من فقط برای رایان میام پوزخندی زد و گفت تحویل بگیر.
***
از کنار افسر گریفین گذشتم و به آگاتا نزدیک شدم که به دیوار اتاق پانسمان تکیه داده بود و در سکوت حرکات سربازها رو زیر نظر داشت.
انگار صدای قدمهام و شنید، چون به سمتم برگشت، و سوالی پرسید - چیزی شده؟
نفسم رو با استرس فوت کردم و کنارش به دیوار تکیه دادم، در حالیکه مسیر نگاهم به روبروم بود، به آهستگی - گفتم باید از اینجا خارج بشم.