کتاب ادبیات مبارزه نوشتهی محمدرضا زادهوش، به آن دسته از هنرمندانی میپردازد که خود را از چرخه تکرار و تقلید رهاندند، و به گشایشها و روشنگریهایی در ادبیات پرداختند.
هنرمندانی خود را از چرخه تکرار و تقلید رهاندند، و به گشایشها و روشنگریهایی در ادبیات پرداختند. اینان به جای اینکه در خدمت دربار باشند، هنر خود را به خدمت مردم درآوردند. این هنرمندان با دوری از پایگاههای رسمی، باعث جهشهایی در ادبیات آزاد شدند، و راههای تازهای را ایجاد کردند. مراکز آموزشی هرچند به پیکار با اینان پرداخت؛ ولی سرانجام در برابر آنان تسلیم شد. ادبیات امروز فارسی، مدیون مبارزات این هنرمندان است که جرأت و جسارت رویارویی را با سنتها داشتند.
در بخشی از کتاب ادبیات مبارزه میخوانیم
جمال زاده، آغازگر داستاننویسی نیست؛ ولی کسی است که باعث تغییری محسوس در این مسیر شده است. او با داستانهایی که هنوز شبیه به حکایت بود، از راه رسید. او مبارزی در راه آزادی بود، تا این که از ایران و حوزه زبان فارسی بیرون رفت، و چندی بعد، نه به مبارزه پرداخت، ونه توانست اوج کار آغازین خود را تجربه کند. داستان فارسی شکر است، برای ما به یادگار ماند، و تأثیر گستردهای در نظام آموزشی ما داشت. تدریس زبان فارسی در مدرسه و دانشگاه، به نظام آموزشی، افزوده شد. او گاهی وارد مبارزه با دین، وسنت۔ها نیز شد. صحرای محشر او، نماد مبارزه با دین است، هرچند جنبه هنری اندکی دارد، و حوصله ما را سر میبرد. او نویسنده پرکاری بود که در زمینههای گوناگونی مانند کشکول نویسی، و روزنامه نگاری نیز آثاری دارد، و طنز یکی از ویژگیهای همیشگی او بود. خلقیات ما ایرانیان اگرچه یک گردآوری است؛ ولی دیدگاه جمال زاده را به خوبی نمایان میکند. یک ایران پرست میتواند مطالب دیگری را از سفرنامهها گرد هم بیاورد، و جمال زاده نقدهای دیگران را درباره ایرانی، گردآوری کرده است.