کتاب رمان سیاوش انوشک (جلد اول) رمانی تاریخی به قلم علیرضا عطاران است که به بررسی رویدادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی واپسین سال‌های امپراتوری ساسانی می‌پردازد.

این اثر تلاشی ابتکاری و منحصر به فرد در جهت ارائه‌ی تصویری واقعی و روشن از زندگی و تفکرات مردم و بازشناختن تاریخ در قالب رمانی جذاب است. نویسنده سعی کرده است با پس زدن پرده‌های خاک گرفته‌ی گذشته و رفتن به لابه لای طبقات اجتماع و نفوذ در زوایای تاریک جامعه، سرگذشت مردان و زنانی را بازگو کند که قربانی حکومت الیگارشی دینی امپراتوری ساسانی شدند. روایت زندگی دو اشراف زاده جوان که پس از گذراندن حوادثی، تصمیم می‌گیرند زندگی دیگری را تجربه کنند.

در بخشی از کتاب رمان سیاوش انوشک (جلد اول) می‌خوانیم:

پس از آن که انوشک را آماده کردم، از روزنه‌های جایگاه میدان را تماشا کردم. گروه فزونی از میهمانان آمده بودند و روی پلکان‌ها نشسته بودند، اما هنوز شاه و بزرگان نیامده بودند.

همهمه تماشاگران هر دم فزونی می‌گرفت. بی‌گمان بازی دیدنی در پیش بود. داشتم تماشاکنندگان را نگاه می‌کردم که دستی روی شانه‌ام نشست، مهران به همراه منوچهر و پسردایی دیگرم آمده بودند.

مهران دو چوب بازی با خود داشت، یکی از آن‌ها را به من داد و دیگری را به کنار زین اسبش گذاشت. بدون اینکه سخنی بگوید انوشک را گرفت. هر بازیکنی یک دستیار داشت که چنان‌چه چوبدستی‌اش بکشند یا از دستش بیفتد، دومی را به او بدهد.

چنان ماندیم که شاه و شه بانو به جایگاه خود آمدند و پرده به کناری رفت. سپس بازیکنان سواره به نوبت به میدان بازی رفتند. همگی روبروی شاه یکنواخت ایستادند. لختی گذشت تا شاه با بالا آوردن دست، فرمان بازی داد.