کتاب رمان دختری از تبار زینب نوشتهی سارا پسندیده تشکری، داستان دختری به نام افسانه را به تصویر میکشد که از کودکی در خانوادهای مذهبی رشد کرده و با ورود به دانشگاه درگیر چالشهایی عشقی میشود.
در بخشی از کتاب رمان دختری از تبار زینب میخوانیم:
بعد از اینکه زینب رو رسوندم خونهشون به راننده آدرس خونهمون رو دادم. تو راه همش گریه میکردم اما بیصدا. وقتی کرایه تاکسی رو حساب کردم، رفتم خونه. سریع رفتم تو اتاق و در رو پشت سرم قفل کردم و بدون اینکه لباسام رو در بیارم رفتم رو تخت و گریه کردم. اونقدر گریه کردم که خوابم برد. وقتی بیدار شدم دیدم داره اذان میگه. از اتاق خارج شدم و وضو گرفتم. وقتی خواستم برم تو اتاق مامان نگران نگاهم کرد و گفت: دختر معلومه تو چت شده؟! از وقتی اومدی رفتی تو اتاق و گریه کردی.