توسعه از واژههایی است که در ادبیات اقتصادی کشورهای جهان سوّم، رواج شایانی داشته و در نیم قرن اخیر، به عنوان هدفی مهم و ارزشمند قلمداد گردیده است. بدیهی است که توسعهی اقتصادی همراه با پیشرفت علم و تکنولوژی، برای افزایش کمی و کیفی تولیدات و خدمات در جهت تسهیل زندگی مادّی بشر، زدودن فقر و محرومیّت و بیکاری و رسیدن به آسایش و آرامش خاطر برای جوامع امری مطلوب است و برنامهریزی و تلاش برای دستیابی به آن ضرورت دارد و مورد تأکید اسلام نیز میباشد؛ ولی با توجّه به نظام اقتصادی اسلام، آیا به این حد میتوان اکتفا کرد و آن را هدف نهایی قرار داد؟
در نظام سرمایهداری فعلی، که اکنون بر بیش از نیمی از کرهی زمین حاکم است، توسعه، چیزی جز تحولات سازنده در شیوههای تولید نیست و برای اندازهگیری رشد و توسعهی جوامع، باید به دنبال شاخصهای اندازهگیریِ میزانِ تولید جامعه بود؛و برای شکوفایی اقتصاد، رشد مصرف، همگام با افزایش تولید توصیه میگردد. در نتیجه، برای توسعهی بازار مصرف و تنوع بخشیدن به تمایلات و خواستههای مادّی انسانها، باید از شیوههای مختلف، به ویژه تبلیغات وسیع و گسترده، برای ایجاد میل کاذب به مصرف، بهره جست و نظام فرهنگی و اجتماعی باید در خدمت نظام اقتصادی قرار گیرد تا او را به مصرفِ بیشتر، راغب و نیازمند سازد. زیربنای تنظیم اصول و روشهای اقتصاد سرمایهداری، صرفاً براساس تقویت انگیزهی مادّی بشر است؛ لذا هدف اصلی و نهایی، رشد اقتصادی و رفاه انسانهاست.
در حالی که، از نظر اسلام، رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی، ابزاری برای رشد و تعالی اخلاق و کمالات انسانی و آزادی از تعلّقات نفسانی میباشد؛ در تفکّر اسلامی، انگیزهی سودطلبی و حداکثر نمودن مطلوبیّتها و لذایذ مادّی نمیتواند هدف اصلی و نهایی تلاش و کوشش انسان قلمداد گردد؛ بلکه اسلام با پذیرش کسب سود و لذّتهای مادّی از راههای مشروع، انسان را محور توسعه، و رشد و تعالی مادّی و معنوی را هدف آن قرار میدهد؛ لذا مهمترین هدف بعثت انبیای الهی، تعلیم و تربیت بشر در جهت رشد و تکامل مکارم اخلاقی اوست، تا انسان با عقل، تفکّر، اراده و اختیار، قدر و منزلت خود را در نظام خلقت، بهتر بشناسد و با انتخاب بهترین و کوتاهترین مسیر، استعدادها و خلاقیّتهای خود را شکوفا سازد؛ لذا فرهنگ اسلامی با تأکید بر عناصری همچون: اهتمام نسبت به کسب علم و دانش، کار و تلاش، نظم و انضباط، انجام صحیح و استوار کارها و کسب عزّت و سربلندی جامعهی اسلامی، زمینههای لازم و مناسب را برای پیمودن مسیر توسعهی مورد نظر خود، به وجود آورده است.
در این نوشتار، هر یک از عناوین مذکور، به طور جداگانه و با استناد به آیات و روایات، مورد بحث قرار گرفته است. در اینجا ممکن است این سؤال مطرح گردد که با وجود این که اسلام دارای فرهنگی غنی، پویا و حرکت آفرین است، چرا اکثر کشورهای اسلامی در زمرهی کشورهای توسعه نیافته و عقب مانده قرار دارند؟
...