ما تاکنون در نشست های خود از دسته هایی که با ما بد خواهند سخن رانده ایم .
از شاعران، از صوفیان، از هواداران فلسفه، از شیعیان، از بهاییان، از شیخیان، از خراباتیان، از هر یکی به گفتگو پرداخته ایم ولی یک دسته باز مانده که باید از آنها نیز سخن رانیم .
این دسته آن کسانی اند که به هیچ چیزی پابستگی نمی دارند و در هیچ راهی نیستند، و تنها چیزی که در زندگی می شناسند، پیروی از هوس ها و سهش های خود شانست و آنان در حال آنکه بسیار گمراهند و مغزهای تاریک و اندیشه های کوتاه می دارند، خود را برتر می شمارند.
از چندی پیش که کوشش های ما سترسا گردیده و در میان توده تکانی پدید آورده، اینان نیز با ما به کار شکنی برخاسته اند و در اینجا و آنجا به سخنانی می پردازند، و اینست من می خواهم از آنان نیز گفتگو کنیم و از همانجا به سخن آغازیم. یکی از گفته های ایشان که بارها می شنویم آنست که چون با کسی از ما در نشستی فراهم نشستند و یادی از کوشش های ما به میان آمد، یکی سر بر می آورد و چنین می گوید:
کوشش های شما تا آنجا که خراب می کنید بسیار خوبست ولی درست کردنش را به دانش ها وا گزارید، امروز دیگر نمی شود نام دین برد.