امروزه بسیاری از روشنفکران درباره ی دین از بحران شدیدی رنج میبرند.
آیا دین یکی از واقعیت های زندگی است؟
اگر در گذشته چنین بوده است، آیا امروزه هم، در حالی که علم چهره ی زندگی را تغییر داده و دیگر در زمین جایی برای چیزی جز علم و حقایق علمی وجود ندارد، دین همان جایگاه قبلی را حفظ کرده است یا خیر؟ به طور کلی آیا دین یک نیاز بشری است یا یک مسأله ی شخصی که هرکس بخواهد دیندار باشد و هرکس بخواهد بی دین بماند و آن دو باهم مساوی باشند؟ آنها همچنین درباره ی اسلام در بحران شدیدی به سر می برند.
دعوتگران به سوی اسلام می گویند: دین یک ساختار به هم پیوسته و منسجم است. دین فقط عقیده یا تهذیب روح یا تربیت براساس نیکی ها و فضایل نیست. بلکه در همان حال یک نظام اقتصادی عادلانه، نظام اجتماعی متعادل، قانون گذاری مدنی و جنایی، قانون بین المللی، راهنمایی فکری و تربیت جسمانی نیز هست. همه ی اینها براساس عقیده و به صورت ترکیبی از ارشاد اخلاقی و تهذیب روحی است.