کتاب رمان برای ماهور نوشتهی فاطمه جابری فرد، داستان پونه یک دختر روستاییست. او با همهی محرومیتها و مشکلات زندگی جنگیده و به تازگی به عنوان معلم یک روستا مشغول کار شده است.
احساس تنهایی و نیاز به درد دل با کسی او را وامیدارد تا دست به قلم ببرد و خیلی زود متوجه میشود که نادانسته دارد "برای ماهور" مینویسد، سنگ صبور و دوستی که مدتیست با او قطع رابطه کرده و حالا احساس نیاز به همصحبت و احساس تنهایی ناخودآگاه او را بار دیگر به طرف ماهور جذب میکند.
در بخشی از کتاب رمان برای ماهور میخوانیم:
«ماهور تو فکر میکنی آدم اگر به راه دلش برود و بعد پشیمان بشود بهتر است یا اینکه به راه عقلش برود و حسرت آنچه قلبش می خواست را بخورد؟ من از این میترسم که روزی عشق در من بمیرد! میترسم امروز اگر به دلایل احساسی و یا به خاطر پوپک، کیهان را از دست بدهم، بعدها پشیمان بشوم. ماهور من از پشیمانی میترسم، من از آن روزی که قلبت را و احساست را نفرین میکنی واهمه دارم!»