کتاب رمان شروعی دیگر نوشته فاطمه زهرا ربیعی دربارهی دختری است که در روز عروسیاش اتفاقی برایش رخ میدهد که کل زندگی او دگرگون میشود؛ دختری که تا آن روز معنای درد و غم را نمیدانست، اما اکنون با این اتفاق، غم با زندگی او عجین شده است؛ اما قرار نیست این تغییرات در زندگیاش همیشگی باشد و غم شریک لحظه لحظهاش باشد؛ اما…
در بخشی از رمان شروعی دیگر میخوانیم:
با صدای دستیار آرایشگر که میگفت: «داماد اومد» بلند شدم و به کمک مامان شنلم رو پوشیدم و به طرف در خروجی آرایشگاه رفتم.
با هر قدم قلبم تندتر از پیش میزد، هیجان داشتم، دستام عرق کرده بود و لرزششون رو به خوبی حس میکردم.
مهران پشت به من ایستاده بود و سرش رو پایین انداخته بود.
نفس عمیقی کشیدم و به سمتش قدم برداشتم.