اشتراک در تلگراماشتراک در واتس‌اپموارد دیگر
عناوین مرتبط از کتابراه
معرفی کتاب
دسته دانلود رایگان بهترین رمان‌ها، ۸۳۲صفحه، فرمت PDF، زبان فارسی، ۴.۸۳ مگابایت، ۴۳۳۸۴ بازدید

کتاب رمان سه سوت داستان دختری به نام سرمه است که ترم سه تربیت بدنی در دانشگاه تهران درس می‌خواند. سرمه این ترم مجبور می‌شود از خوابگاه بیرون برود و مشغول پیدا کردن جایی برای اقامت بگردد تا این که در یک خوابگاه خودگردان مستقر می‌شود. بدترین اتاق خوابگاه را به او می‌دهند که تا به حال کسی بیشتر از هفت روز دوام نیاورده است اما سرمه…

در قسمتی از رمان سه سوت می‌خوانیم:

- می‌دونی فیزیولوژ‌ی 2 هم با ستاری داریم؟
می خواستم دو دستی بکوبم تو سرم.
- دروغ؟
- به جون خودم!
پس بدبخت شدیم رفت که!
- نگین هم با تاسف سر تکون داد و گفت:
- آره... فکر نکنم گندی که ترم قبل زدیم و یادش رفته باشه.
نیما یه نگاه به نگین و یه نگاه از توی آینه به من کرد و گفت:
- مگه چکار کردین!؟
من و نگین به من هم نگاه کردیم و دو تایی زدیم زیر خنده. نیما باز مشکوک نگامون کرد که من خودمو زدم به بی خیالی. نیما کنجکاو نگاهمون می‌کرد و منم مستقیم رفته بودم توی کوچه علی چپ و تصمیم نداشدتم بیام بیرون.
بنده خدا استاد ستاری هنوز که یادم میاد چه جوری پخش زمین شد خنده‌ام می‌گرفت.
کلاسی که ما ترم قبل توش بودیم خیلی کوچیک بود. این استاد ستاری هم یه آدم قد کوتاه و کمی تپل بود. یعنی قدش از منم کوتاه تر بود. عادت داشت وقتی وارد کلاس می‌شد سرشو می‌انداخت پائین و مستقیم عرض کلاس و طی می‌کرد و بعد می‌پیچید سمت چپ و می‌رفت پشت تریبون. یعنی همین حرکتش سوژه بود.
جلسه‌های آخر بود. من و نگینم نشسته بودیم ردیف اول این بنده خدا که اومد تو کلاس طبق معمول سرشو انداخت پائین و خواست تخته گاز بره ته کلاس که نمی‌دونم چی شد پامو آوردم بالا این بنده خدام پاش به پای من گیر کرد سکندری خورد ولی نیافتاد که این نگین ابله هم پا شو گرفت جلو استاد و این بار دیگه استاد بنده خدا پخش زمین شد. یعنی کلاس عین یه بمب ساعتی آماده انفجار شده بود. همه سعی می‌کردن نخندن. ولی استاد بلند شد و نگاهی به ما دوتا که از بس خنده‌هامون و نگه داشته بودیم بنفش شده بودیم انداخت و دوباره مستقمیم از کلاس بیرون رفت.
استاد درو نبسته بود کلاس رفت رو هوا. من وسط خنده برگشتم به نگین میگم:
- ابله من عمدی پامو نگرفتم جلوش که.
اونم برگشته می‌گه:
- من چه می‌دونستم فکر کردم می‌خوای پخش زمینش کنی خواستم کارت نیمه تموم نمونه!

ادامه...
کتاب‌های مرتبط
بیشتر
عشق اونیونگ
جیمز اسکارث گیل
رمان در خرقه سرخ رنگ
استانلی جان وایمن
رمان دختری از تبار زینب
سارا پسندیده تشکری
رمان فردای بعد مرگ
فریبرز یدالهی
نظرات
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید یا ثبت نام کنید.
معصومه نقدزاده
۱۴۰۲/۴/۹
رمان خوبی بود
سحر قادری
۱۴۰۲/۱/۱۰
واقعا که خیلی خیلی جذاب بود
علی فراهانی
۱۴۰۱/۶/۲۳
خیلی قشنگ بود
زری اقاپور
۱۴۰۱/۵/۲۵
خوب بود جز داستان های بود که خیلی دوست داشتم .من خیلی رمان میخونم ولی به نظرم داستان های که ارزش خوندن داشت.اسطوره.قلب های شیشه ای .سه سوت بود
فروغ غفاری
۱۴۰۱/۵/۲۵
خیلی قشنگ بود داستانش متفاوت بود ادم خسته نمیشود ازخوندش
ثمین رضوانی
۱۴۰۱/۴/۱۸
این بهترین رمانیه که خواندم همه ی ژانر هارو داشت پلیسی عاشقانه غمگین طنز اگه میشه بازم رمان معرفی کنین
شقایق شریفی
۱۴۰۱/۱/۴
موضوع خوبی داشت ولی مشکل این بود که از سوم شخص میپردید دوم شخص و اول شخص ،، داستان رو هم خیلی سریع رد کرد و جزئیات نادیده گرفت ، قلم داستان هم از صفحه ۲۰۰ به بعد افت داشت
Amir Asadi
۱۴۰۰/۱۲/۱
من خیلی رمان خوندم ولی هیچکدوم و بیشتر از این دوست نداشتم خیلی خیلی خیلی عالی بود تکراری نبود طنز دار بود و دست نویسنده صلاست خیلی خوشم اومد از رمان مخصوصا شخصیت سرمه و عطا من خیلی راضی ام حتما بخونید 🌹😍❤😘
nazanin gazooki
۱۴۰۰/۱۱/۲۳
من این رمان رو یک سال پیش خوندم اما انقدر زیبا بود که هنوز هم یاد بعضی از قسمت ها میفتم دلم از خنده دردمیگیره موضوع تکراری نداره همراه زیبایی طنز و هیجانی هم هست. پایان خوشی هم داره
هاله منصوبی
۱۴۰۰/۱۱/۱۳
عالی بود حتما بخونید خیلی متفاوت و زیبا
هانیه کریمی
۱۴۰۰/۱۰/۲۳
خیلی عالی بود داستانش کاملا متفاوت بود از این رمانای آبکی و الکی نبود همهی اتفاقات حساب شده بود و جلوهی طنز رمان که محشر و یچیزی فراتر از اون بود یجوری ک من حین خوندنش همش نیشم باز بود جلوهی پلیسی و معماییش هم خیلی خوب بود خلاصه ک جزو بهترین رمانای کتابسبزه قلم نویسنده هم ک حسابی گیرا بود..
aylar h
۱۴۰۰/۱۰/۲۰
عالیه بخونید
Z Z
۱۴۰۰/۱۰/۱۵
رمان عالی هستش پیشنهاد میکنم حتما تا اخرش بخونین اینقدر خوب برنامه ریزی شده بود که اصلا جای انتقاد ندارن مخصوصا قسمت پلیسیش که کاملا معمایی بود
M H
۱۴۰۰/۸/۲۹
عالیه عالیه من از نقش سرمه تیرداد خیلی خوشممیومد
elyana yazdan
۱۴۰۰/۸/۱۱
عالی بود پیشنهاد میکنم که حتما بخونیدش من چند بار خوندم و اینکه واقعا بعضی جاهاش فوق العاده طنز بود و آدم از خنده روده بر میشد واینکه کاشکی مهیار یکمی عاشق تر بود و اینقدر خشک نبود و تیرداد و طاها هم خیلی باحال بودن و کاشکی تیرداد و رها هم باهم ازدواج می‌کردند باحال تر میشد و اینکه ممنون از نویسد رمان فوق العاده و جدیدی بود خوشم اومد 😍😍😍😍😍😍😍👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌
نرگس ملک حسینی
۱۴۰۰/۷/۸
عالی بود
Mahbube Zare
۱۴۰۰/۶/۲۱
رمان جالبی بود از خوندنش لذت بردم
احمد زارع
۱۴۰۰/۶/۴
اگه رمان میخوای حتما دختر شیشه ای . در همسایگی گودزیلا و من نفسم را بخون
Fahimeh Ahmadi
۱۴۰۰/۵/۲۲
قشنگ بود
Tr Af
۱۴۰۰/۴/۲۲
فوقالعاده بود 👏👏👏👏👏
همچنین ببینید
رمان عتیقه شناس
سر والتر اسکات
عشق اونیونگ
جیمز اسکارث گیل
کتاب سبز را دوست دارید؟
لطفا امتیاز و نظر خود را ثبت کنید!
ثبت امتیاز و نظر
کتاب سبز در شبکه‌های اجتماعی
کانال تلگرام