اشتراک در تلگراماشتراک در واتس‌اپموارد دیگر
عناوین مرتبط از کتابراه
معرفی کتاب
دسته دانلود رایگان بهترین رمان‌ها، ۳۳۳صفحه، فرمت PDF، زبان فارسی، ۹۵۲ کیلوبایت، ۵۸۱۷ بازدید

کتاب رمان بازگشت به لموریا 4 نوشته‌ی زهرا رئیسی، ادامه‌ی زندگی روانشناسی جوان به اسم ارغوان را روایت می‌کند که در تلاش است تا زندگی جدیدی را شروع کرده و گذشته‌ی خود را فراموش کند. او در این مسیر از کمک موجوداتی از ابعاد دیگر و پیگیری خواب‌ها استفاده می‌کند.

در بخشی از کتاب رمان بازگشت به لموریا 4 می‌خوانیم:

وقتی سعی می‌کنم دل اطرافیانمو از خودمو راضی نگه دارم حس می‌کنم اجازه میدم لباس‌های تنمو بدزدن، تنم رو زخمی کنن، سرم رو بتراشن و در نهایت منو با سرما و آفتاب سوزان تنها بذارن. آدم‌ها ناخواسته ممکنه رفتار‌های بی رحمانه‌ای نشون بدن. اما من می‌خوام توی خونه‌ی قلبم، محل دائمی حضور تو باشه، این که حس می‌کنم گاهی گرفته و ناراحتی منو هم ناراحت می‌کنه و به فکر فرو میرم که چه کاری از من بر میاد؟ و اگر یک روز، دیگه لبخند نزدی و آشفتگی باعث شد نخوای منو ببینی، اون وقت باید چقدر تلاش کنم تا بتونم با این موضوع کنار بیام؟ اگر صدای منو می‌شنوی ازت می‌خوام از من نخوای با ساز دیگران برقصم تا بتونم تو رو داشته باشم.

من آدم عزلت نشینی نبودم. یک زمان با آدم‌ها رقصیدم. اون‌ها نه تنها منو مثل گوسفند قربونی کردن که استخونای منو هم اسباب موسیقی کردن و می‌دیدم که چطور از زجر کشیدن و ناامیدی من لذت بردن، دوستانم، خونواده ام... نیمه‌ی تاریک ما آدم‌ها صرفا محدود به یک سری کابوس نیست که با بیدار شدن از خواب تموم بشه. زندگی بین این آدم‌ها فرقی با زندگی درون کابوس نداره. رویای شیرین من هم با آدم‌هایی مثل تو می‌تونه گره بخوره اگر که نذاری این زندگی بازیت بده و ازت سواری بگیره. بلکه خودت باشی. همون موجودی که فوق العاده زیباست و من شیفته‌ی وجنات منحصر به فردش هستم. 

می گفت فرشته‌ی مرگه. خردمند و منحصر به فرد بود. باهوش، شجاع، خوشحال، عاشق پیشه. قد بلندی داشت و به نظر می‌رسید یک برج بلنده. من در مقابلش خیلی کوچک بودم. خودمو به شکل یه دختر بچه می‌دیدم. لباس‌های کلاسیک پوشیده بودم. صورتم سفید بود و موهام بلند و صاف و مشکی. اون‌ها رو پشت سرم بسته بودم.  

این فرشته در حالت عادی نه زن بود نه مرد، اما خودش رو شبیه زنی زیبا و جسور تغییر شکل داد. تاج طلایی رنگی با لبه‌های تیر و بلند به سر گذاشت و ردای بلند مشکی رنگی پوشید. عصای بلند زیبایی داشت که با سنگ‌های زیبایی تزئین شده بود. همراه با این فرشته به یک سفر پر ماجرا و طولانی رفتیم. درون تاریخ سفر کرد و مواجهه‌اش با قدرت مند ترین، پر مدعا‌ترین و طمع کار‌ترین آدم‌ها و موجودات رو نشونم داد. گلچینی از خونریز‌ترین و پر مدعا‌ترین پادشاهان و جنگ جو‌های تاریخ. این افراد هم قد بلندی داشتن. گاهی به صورت تکی و گاهی چند نفری رو به روی فرشته‌ی مرگ قرار می‌گرفتن. صحبت می‌کردن و فرشته به طمع کاری و حرص خوردن و خشم اون‌ها فقط می‌خندید.  

فرشته از عمد خودش رو به شکل یک زن به اون‌ها نشون می‌داد، چون این کار باعث میشد اون‌ها بیشتر روی طمع کار و پست خودشونو نشون بدن.  هیچ درگیری خاصی رخ نداد. همین که اون انسان‌ها به فرشته‌ی مرگ نزدیک می‌شدن و می‌خواستن حمله کنن، انرژی اون فرشته خوردشون میکرد. اینطور بگم که به سرعت آب می‌شدن. کاملا از بین می‌رفتن. مثل آب شدن بستنی یا مثل مذاب شدن آهن. فریاد می‌کشیدن و می‌مردن.

ادامه...
کتاب‌های مرتبط
بیشتر
عشق اونیونگ
جیمز اسکارث گیل
رمان در خرقه سرخ رنگ
استانلی جان وایمن
رمان عتیقه شناس
سر والتر اسکات
رمان دختری از تبار زینب
سارا پسندیده تشکری
بلوک سالمندان
امیرحسین نصیری
دالاله
امیر حسین نصیری
رمان فردای بعد مرگ
فریبرز یدالهی
نظرات
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید یا ثبت نام کنید.
هانیه رحیمی
۱۴۰۰/۴/۱۱
منکه نخوندم 😐😂 مرسی که زحمت نوشتنش کردین🤗
همچنین ببینید
عشق اونیونگ
جیمز اسکارث گیل
رمان عتیقه شناس
سر والتر اسکات
کتاب سبز را دوست دارید؟
لطفا امتیاز و نظر خود را ثبت کنید!
ثبت امتیاز و نظر
کتاب سبز در شبکه‌های اجتماعی
کانال تلگرام