کتاب رمان ویروس مجهول داستان زندگی دانشمندی ایرانی مقیم آمریکا به نام ماریا را روایت میکند که در حال بررسی یک پروژهی تحقیقاتی در رابطه با بیماران ایدز است. در ابتدا همه چیز خوب پیش میرود اما پس از مدتی پروژه به مشکل برمیخورد و....
در بخشی از کتاب رمان ویروس مجهول میخوانیم:
متعجب از این که "رئیس" صداش زدم، سرش رو بالا گرفت و نگاهم کرد. با دیدن چشماش تازه فهمیدم از عمیقترین لایههای وجودش عصبانیه. بدون یه کلمه حرف زدن، پرونده رو بست و به سمتم گرفت. یه چیزی روی جلدش حک شده بود، ولی به خاطر کثیف شدن قابل خوندن نبود. به اون قسمت اشاره کردم:
- این چیه؟!
با دستکش سفید جراحی که به دست داشت، روی مهر خونآلود رو با حوصله پاک کرد. کلمهی پدیدار شده داشت بهم دهنکجی میکرد: فوقسری. (اطلاعات مهم و طبقهبندی شده به چهار دستهی محرمانه، فوقمحرمانه، سری و فوقسری دستهبندی میشوند که فوق سری، بالاترین درجه را از نظر اهمیت برخوردار است.)
- این باید همراه دکتر اکستروم به اینجا اومده باشه. بازی کثیفی رو شروع کردن.
تا پرسیدم "چرا؟" فکش منقبض شد و غرولندکنان از پیشم رفت. با کنجکاوی زیادی پرونده رو باز کردم تا جوابم رو خودم پیدا کنم. سریع و مختصر میخوندم تا بفهمم ماجرا از چه قراره که... این حقیقت نداشت! چشمام گرد شده بودن و ابروهام تا بالای پیشونیم میرسیدن.
- موضوع مهمی که... باید... طبق تحقیقات... تعداد افراد مبتلا... میتوان از این طریق... کشورهای در حال توسعه... خاورمیانه... به خصوص ایران...
با دیدن کلمهی "ایران"، انگار قلبم ریخت. با وحشت بیشتری به خوندن ادامه دادم:
- ایدز... ویروسی که... تداخل... جهشهای ژنتیکی... طبق گفتهی... تزریق... جهشهای غیرقابل پیشبینی...