اشتراک در تلگراماشتراک در واتس‌اپموارد دیگر
عناوین مرتبط از کتابراه
معرفی کتاب
دسته دانلود رایگان بهترین رمان‌ها، ۳۶۰صفحه، فرمت PDF، زبان فارسی، ۲.۱۸ مگابایت، ۷۱۴۲ بازدید

کتاب رمان سرقتی از جنس عشق به قلم فاطمه خدابنده داستان زندگی دو خواهر است که پدر و مادر خود را از دست دادند و زندگی خود را از راه دزدی سپری می‌کنند تا اینکه....

در بخشی از کتاب رمان سرقتی از جنس عشق می‌خوانیم:

- خب؟ تصمیم‌تو گرفتی؟

- سرمو به علامت مثبت تکون دادم و آره‌ای گفتم که گفت:

- خب، می‌شنوم

- قبول می‌کنم و میام. اما اگه محیطش واسم مناسب نبود، برمی‌گردم

- به پشتی مبل تکیه داد و گفت:

- این محیطی که ازش حرف می‌زنی، از همه لحاظ برای حضور یه دختر آماده شده و تضمین می‌شه. اگه مشکلی داشت هرگز همچین پیشنهادی بهت نمی‌دادیم که با به وجود اومدن مشکلی، خودمون هم بدنام می‌شیم

سرمو به علامت تائید تکون دادم و نگاهمو تو چشماش دوختم و گفتم:

- باشه ولی باید این قول رو بهم بدین

- راشا نفس عمیقی کشید گفت اگه با این قول خیالت راحت می‌شه باشه ولی سامان دیشب هم گفت، کسی تورو مجبور نمی‌کنه که اونجا باشی. همه چی به تصمیم خودت برمی‌گرده

- سرمو به فهمیدن تکون دادم و چیزی نگفتم. احساس می‌کنم هر چقدر می‌گذره، بیشتر دلم به دل می‌شه که تصمیمم درست بوده می‌دونم نباید کامل به دو تا پسر غریبه اعتماد کنم ولی نمی‌دونم چرا دلم همچین اعتمادی رو می‌خواد؟ من عاشق این کارم، عاشق ورزش و هنرای رزمی‌ام و نمی‌خوام همچین موقعیتی رو از دست بدم. دیگه اینجا کاری نداشتم. بلند شدم برم که صداشو شنیدم

- بشین چند لحظه.

چند لحظه مکث کردم و دوباره برگشتم سرجام. نگاه کنجکاومو بهش دوختم که بلند شد و رفت سمت میزش. پاکتی برداشت و دوباره اومد مقابلم نشست نگاهی به چشمای کنجکاوم انداخت و در حالی که پاکتو هدایت می‌کرد سمتم گفت:

- این کارتا برای تو و دلساس. حقوق‌تون رو هر ماه به این کارت واریز می‌کنم. رمز هم داخلش گذاشته شده. فردا قبل از ظهر راه می‌افتیم. امروز با فیروزه جون برو هر چی که نیاز داشتی تهیه کن. چون اون‌جا به بازار و فروشگاه دسترسی نداریم زیاد.

با هر کلمه‌ای از دهانش خارج می‌شد، تعجب هم تو چهره‌ی من بیشتر می‌شد. نگاه متعجب‌مو از پاکت روی میز گرفتم و گفتم:

- ولی تو قرار ما حرفی در این باره زده نشده بود

- به مبل تکیه داد و گفت:

- هیچ‌کاری بدون حقوق انجام نمی‌شه پس نیازی نبود ذکر کنیم

نتونستم چیزی بگم. واقعا نمی‌تونستم این بعد از شخصیت راشا رو درک کنم. اون که تا دیروز سایه منو با تیر می‌زد، حالا ملاحظه کار شده و از قرارهای انسانی نانوشته حرف میزنه؟ کارتو برداشتم و بعد از یه تشکر زیرلبی از اتاق خارج شدم پاکتو رو میز آرایش اتاق خودمون گذاشتم و سعی کردم به لیست جمع و جور، از لوازمی که نیاز دارم تهیه کنم. با فیروزه جون هماهنگ کرده بودم که عصر که وقتش خالی شد، بهم خبر بده تا بریم واسه خرید وسایل....

ادامه...
کتاب‌های مرتبط
بیشتر
عشق اونیونگ
جیمز اسکارث گیل
رمان در خرقه سرخ رنگ
استانلی جان وایمن
رمان عتیقه شناس
سر والتر اسکات
رمان دختری از تبار زینب
سارا پسندیده تشکری
بلوک سالمندان
امیرحسین نصیری
دالاله
امیر حسین نصیری
رمان فردای بعد مرگ
فریبرز یدالهی
نظرات
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید یا ثبت نام کنید.
Sana Akhlagh pasand
۱۴۰۳/۵/۲۷
دوستان هر کی میگه چرط بود دروغ میگه. قشنگ بود
Kimia Khosroaghdam
۱۳۹۹/۷/۱۹
خیلی خوب بود ، حتما بخونیدش ......ولی کاش بعد برگشتن دو تا خواهر ادامه دار می بود متشکر از نویسنده گرامی😉❤👌👌👌
النا سامت
۱۳۹۷/۹/۴
افتضاح بود
shayan iraf
۱۳۹۷/۸/۱۷
خیلیم خوب
Saraw Mt
۱۳۹۷/۸/۴
اصن جالب نبود..!!
فرزانه فلاح
۱۳۹۷/۷/۲۲
ارزش خوندن نداره
Farnod Bahadori
۱۳۹۷/۷/۲۱
خیلی چرته
Farnod Bahadori
۱۳۹۷/۷/۲۰
خوب بود
همچنین ببینید
عشق اونیونگ
جیمز اسکارث گیل
رمان عتیقه شناس
سر والتر اسکات
کتاب سبز را دوست دارید؟
لطفا امتیاز و نظر خود را ثبت کنید!
ثبت امتیاز و نظر
کتاب سبز در شبکه‌های اجتماعی
کانال تلگرام