اشتراک در تلگراماشتراک در واتس‌اپموارد دیگر
عناوین مرتبط از کتابراه
معرفی کتاب
دسته دانلود رایگان بهترین رمان‌ها، روانشناسی، ۱۱۸صفحه، فرمت PDF، زبان فارسی، ۱.۸۵ مگابایت، ۱۳۵۲۴ بازدید

کتاب رمان دختران آفتاب به قلم امیرحسین بانکی، بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند با استفاده از سبک «داستان‌مقاله» به بررسی، نقد، رد و اثبات مؤلفه‌ها و مباحث و شبهات حوزه‌ی زن و خانواده و جامعه می‌پردازد و می‌توان گفت از موفقیت زیادی در این زمینه برخوردار است.

این کتاب اگرچه داستان است، در واقع تحقیقی روان‌شناختی و جامعه‌شناختی و فرهنگی و دینی دربارۀ زنان است. دختران آفتاب خواسته است که زن و منزلت و شخصیت و هویت او را بشناساند، به خودش، به مردش، به جامعه‌اش، و به تاریخ گذشته و سرنوشت آینده‌اش، همان‌گونه که هست و همان‌گونه که باید باشد.

مباحث در حین برگزاری یک اردوی ده‌ روزه‌ی دخترانه‌ی دانشجویی از دانشگاه تهران اتفاق می‌افتد که به‌ قصد زیارت امام رضا (ع) راهی مشهد شده‌اند. به مناسبت‌های مختلف و اتفاقاتی که می‌افتد، موضوعات مطرح و بررسی می‌شوند و به نتیجه می‌انجامند.

راوی داستان دختری است به نام مریم که به‌دلیل بی‌توجهی مادر به محیط خانه در اثر توجه شدیدش به کار در بیرون از منزل و ایجاد گسست خانوادگی، دچار روحی رنجور و ناآرام شده است و تصمیم می‌گیرد برای تنبیه والدینش هم که شده، چند روزی آن‌ها را بی‌خبر رها کند. به ذهنش می‌رسد که فرار کند، اما خوب که فکر می‌کند می‌فهمد آدم این کار نیست.

کتاب از فراز و فرودهای خوبی برخوردار است. ریزداستان‌های جالبی در زمان اردو اتفاق می‌افتد و داستان زندگی بچه‌ها و تجربیات‌شان دیدنی است. گم شدن عاطفه یا حضور برادرش هم‌زمان با برگزاری اردو در مشهد، داستان بمب‌گذاری در حرم امام رضا و شهادت جمع کثیری از مردم در روز عاشورا و... ر جذابیت داستان می‌افزاید.

در بخشی از کتاب رمان دختران آفتاب می‌خوانیم:

سمیه گفت: اون حق نداشت با یه سری دختر اینطوری حرف بزنه، فکر کرده ما کی هستیم یا اینجا کجاست که هرچی از دهنش دراومد به ما بگه!

فاطمه گفت: قبول دارم رفتارش اشتباه و واکنش اون بیش از حد تند بود، حرفی نیست ولی شاید هم اعصابش از جایی، از بی‌خوابی یا هر چیز دیگه‌ای خرد بوده، نتونسته خودش رو کنترل کنه.

مثل اینکه ترس عاطفه ریخته بود. چون دوباره صدایش عادی شد.

- آره بابا! شما هم بی‌خودی پیله نکنین بنده خدا گناه داره. اصلا بیایین سراغ بحث خودمون.

راحله گفت: داشتیم راجع به خود‌کم‌بینی زن‌ها حرف می‌زدیم. سمیه خانم گفت که آرایش کردن زن‌ها برای اینکه توی جامعه تحویل‌شون بگیرن نشونه اینه‌که زن‌ها خودشون رو دست کم گرفتن، یا چیزی شبیه این. البته من شخصا نمی‌خوام حرفش رو کاملا ردکنم. ولی می‌گم این ظاهر قضیه است و ما نباید فقط در بند ظاهر بمونیم. باید دنبال علتش بگردیم و ریشه‌اش رو پیدا کنیم.

فاطمه سرش را تکان داد: حالا به نظر خودت علت به وجود اومدن چنین روحیه‌ای توی ز‌ن‌ها چیه؟

راحله کمی مکث کرد. مجله لوله شده‌اش را چند باری به صندلی جلویی کوبید. انگار تردید داشت یا می‌خواست جوابش را سبک و سنگین کند.

- به نظر من، به خاطر تلقینیه که در طول تاریخ به زن‌ها شده، اون‌ها هم باور کردن که ضعیف و بیچاره‌ان. به حدی که حالا خودشون هم خودشون رو قبول ندارن. به همدیگه اعتماد نمی‌کنن.

عاطفه گفت: یعنی چه؟ چی می‌خوای بگی؟

- بذارین یه مثال بزنم. روزی بچه‌های یه مکتب خونه می‌خواستن از دست معلم یا میرزای بداخلاق‌شون راحت بشن. پس نقشه‌ای می‌کشن. صبح، میرزا که می‌آد دم در مکتب، یکی از بچه‌ها رو می‌بینه. پسره می‌گه که "سلام آقا! چرا رنگ‌تون پریده؟ نکنه خدای نکرده مریض شده باشین." میرزا با بداخلاقی می‌گه که "نخیرا به تو مربوط نیست." توی راهرو یکی دیگه رو می‌بینه که بهش می‌گه "سلام میرزا! چرا چشم‌تون گود افتاده؟ فکر کنم زبونم لال مریض شده باشین؟" باز هم میرزا عصبانی می‌شه و به بچه می‌گه که برو بشین سرجات. نفر بعدی توی اتاق به میرزا می‌گه "سلام استاد! چرا صداتون گرفته؟ حتما مریض شدین" خلاصه این که این قدر گفتند تا استاد با رنگ پریده و چشم گودافتاده و صدای گرفته، بچه‌‌‌‌‌‌ها رو فرستاد خونه!

چند نفری خندیدند. البته نه آن قدر بلند که صدای‌شان از صندلی جلویی، جلوتر برود. چه برسد به این که به جلوی اتوبوس برسد. بجز عاطفه که اصلا نخندید، کاملا هم جدی بود و گفت: برو ببینم بابا! داره قصه می‌گه!

ادامه...
کتاب‌های مرتبط
بیشتر
رمان دختری از تبار زینب
سارا پسندیده تشکری
رمان فردای بعد مرگ
فریبرز یدالهی
رمان کوته فکران جامعه
احسان کیان فرد
جنایت کاران
پژمان پروازی
رمان وبال
مهرداد خالدی
نظرات
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید یا ثبت نام کنید.
محدثه زارع
۱۴۰۰/۲/۲۶
خیلی خوب بود فقط برای من ۱۱۷صفحه بود هتوز ادامه داشت تموم شد اگر جلد دومدارع میشه اسمش رو بگید
Amene Shojaei
۱۳۹۹/۱۰/۱۱
سلام من دوست داشتم دستون دردنکن .کتابی درهمین زمینه میخواستم معرفی کنم البته رمان نسیت اما فکر کنم به این بحس مرتبط باشه کتاب حجاب ازابوالاعلی مولودی.
Zahra Ahvaz
۱۳۹۹/۵/۲۳
عالی تر از عالی هست انقدر خوب هست که نمیتونم برای اون توصیفی پیدا کنم 😍👄💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
ابوالفضل قدبیگی
۱۳۹۹/۵/۷
عال بود❤
زهرا خدامی
۱۳۹۹/۴/۲۰
بسیار عالی ✋👌♥واقعا حرفی برای توصیف ندارم...😊
زرمینه حسینی
۱۳۹۹/۱/۱۹
توصیه میکنم بخونی ❤❤
hesh mortazavi
۱۳۹۹/۱/۱۲
متوسط بود😬😬
جانان جهان
۱۳۹۸/۲/۳۱
کتاب صوتی نداره ؟
Leila Leila
۱۳۹۸/۲/۱۸
و درعین حال آموزنده
Leila Leila
۱۳۹۸/۲/۱۸
بسیار بی نظیر بود واقعا جذاب پدر عین حال آموزنده
shaghayegh kh
۱۳۹۷/۸/۱۵
خیلی خوب بود فقط نمی دونم نصفه است یا نه جلد دوم داره؟ مال من ۱۱۴ صفحه بود و نوشته بود ادامه دارد
Layal Moeini
۱۳۹۷/۸/۱
خوب بود
sohil n
۱۳۹۷/۷/۲۶
👌
شاپرک طاها
۱۳۹۷/۷/۲۶
کتابی بییار زیباست.من که خیلی دوستش دارم.تشکر
همچنین ببینید
عشق اونیونگ
جیمز اسکارث گیل
روی موج شادی
محمدرضا زادهوش
در جستجوی خویش‌تن
محمدرضا زادهوش
فرصتی برای پروانگی
محمدرضا زادهوش
رمان عتیقه شناس
سر والتر اسکات
کتاب سبز را دوست دارید؟
لطفا امتیاز و نظر خود را ثبت کنید!
ثبت امتیاز و نظر
کتاب سبز در شبکه‌های اجتماعی
کانال تلگرام