کتاب رمان ضربه مهلک، داستان پسری است به نام آراد که مادرش خیلی دوستش دارد. یک شب مادر او در حیاط سکته میکند و قبل از مرگش به آراد میگوید که کار اجنه بوده است. آراد تصمیم میگیرد انتقام مرگ مادرش را از جنها بگیرد. کم کم زندگی آرامش تبدیل به طوفان میشود...
در بخشی از کتاب رمان ضربه مهلک میخوانیم:
تق تق تق با خودکار ضربه گرفته بود روی میز دیگه داشت میرفت روی مخم.
- میشه بس کنی؟؟
هومن سرشو از روی میز برداشت و گفت: هان؟
- مرض!
دوباره شروع کرد ضربه بگیره روی میز پاشدم خودکار ازش گرفتم یکی هم زدم تو سرش. هومن دوباره سرشو از روی میز بلند کرد و گفت:هان؟ معلوم نیست چه مرگش شده بود کلاً توی هپروت به سر میبرد.
از پشت میزم رفتم داخل آشپزخونه در قابلمه باز کردم
- مامان مهمون داریم؟؟
مامان- آره دیگه خالتاینا..
آهانی گفتم رفتم روی مبل لم دادم اصلاً حوصله مهمون نداشتم.
کاش میشد بپیچونم برم خونه هومن.
پووووووف بعد چند دقیقه خاله آزاده و خاله زیبا آمدن. وااای که چقدر متنفرم از دختر خاله زیبا. واقعاً که دختر غیرقابل تحملیه.
مرسده- به به پسرخاله چطوری؟
- مرسی
من اگه میفهمیدم حکمت به دنیا آمدن دخترا چیه خیلی خوب میشد پوووووف..
با میثم پسر خاله آزاده مشغول حرف زدن شدیم. هرزگاهی هم مرسده پا به رهنه میپرید وسط بحثمون مزه میپروند من آخرش یه روز حساب این بچه لوس میرسم.