کتاب جامعه شناسی جنگ نوشتهی محمدمهدی بهداروند، به بررسی جنبههای اجتماعی جنگ میپردازد.
مباحث اصلی این اثر عبارتند از: امام - ولایت فقیه - دفاع مقدس؛ ورود به خاک عراق، ضرورتها و دستاوردها؛ زن در آینه دفاع مقدس؛ مبانی نظری جامعه شناسی جنگ؛ استراتژی حاکم بر پذیرش قطعنامه 598؛ مبانی فقهی - عقیدتی مبارزه با کفر جهانی؛ کرامت انسانی و مسئله جنگ؛ جنگ و انقلاب اسلامی؛ جنگ، چرایی، چیستی و چگونگی؛ روحانیت و دفاع مقدس؛ تجلی رهبری دینی در مدیریت جنگ؛ نگاهی به زمینهها، عوامل و پیامدهای شکل گیری و پذیرش قطعنامه 598.
در بخشی از کتاب جامعه شناسی جنگ میخوانیم:
بدیهی است حضرت امام (ره) از همان اول شروع نهضت در سال 1342 از مقدور طبیعی لازم نیز برخوردار نبودند. از اینرو
همچون انبیاء ومعصومان (ع) استراتژی غلبه خون بر شمشیر را پذیرفتند و با همین شیوه انقلاب را ثمر رساندند و تا آنجا که
ممکن بود هشت سال جنگ را رهبری کردند. اما زمانی که ماشین محاسبات علمی، بسیاری از مدیران جنگ را به این باور
غلط رساند که وزن مقدورات طبیعی با وزن مقدورات انسانی یکسان بلکه بالاتر است دیگر تکیه به مقدورات انسانی جنگ با
چنین نگرشی صحیح نبود و ایشان نمیتوانستند با چنین مقدوراتی تغییر نظام موازنه قوا در سطح جهانی را به نفع اسلام تداوم بخشند.
ریشه اندیشه غلبه خون بر شمشیر، به مبانی مورد پذیرش حضرت امام (ره) بازمیگشت که از جنبه کلامی به حاکمیت «دین حداکثر» معتقد بودند؛ به اینکه نبایست دین را صرفاً در محدوده ضیق سرپرستی معنوی بشر خلاصه کرد بلکه دین مجموعهای است که متکفل سرپرستی نظام معاش و معاد مردم میباشد. همچنین معتقد ایشان در خصوص فلسفه تاریخ این بود که جنگ، استراتژی دائمی حکومت دینی در برخورد همه جانبه با دشمن است و بالاخره مبنای پرورشی ایشان که معتقد بود جنگ، ابزار تهذیب نفس در دو بعد فردی و اجتماعی است و وسیله تقرب و توسعه عبودیت در عالم است.