کتاب رمان گمگشته 2 اثر هدی موتورچی، برشی زیبا و خلاقانه از قسمت پایانی کتاب گمگشته 1 است. در این رمان جذاب، نویسنده احساسات هنرمندانهاش را با لحنی پر شور و به شکل سوم شخص بیان میکند.
حنانه ایفاگر نقشی است که با وجود تلاشهای پی در پی کمتر در آن موفق است. محمدسام از نگاه محبوبش به عشق مینگرد. امیرارسلان دنیایی متفاوتتر میسازد و ... خواندن داستان شخصیت تازهی این رمان نیز خالی از لطف نیست.
این دنیا، دنیای انسانهای عادی و معمولی است؛ اما هنرمندانش دنیایی متفاوت برای خود خلق میکنند؛ کاری که ما انسانهای معمولی نیز میتوانیم انجام دهیم؛ دنیایمان را آباد نماییم و به فردایی دلچسب امید بندیم.
در بخشی از کتاب رمان گمگشته 2 میخوانیم:
امیرارسلان نگاه سریعی به برادرش کرد. سپس رو به حنانه، با حالتی معذب گفت:
«چند دقیقه قبل... دیدم توی آشپزخونه مشغول به کاری، گفتم مزاحمت نشمو اول برم لباسامو عوض کنم»
او عادت به توضیح دادن کارهایش نداشت. میدانست هر طوری بود همسرش از او ایراد نمیگرفت. ولی حضور محمدسام در آن جمع باعث میشد کمی معذب شود و بخواهد خود را بهتر از آنچه که هست، نشان بدهد.
حنانه هنوز هم پریشان و دستپاچه بود. امیرارسلان به زحمت سعی کرد لبخندی بر لب بیاورد و آن فضای خفقان آور را از بین ببرد. سرفهای کرد و باز هم نگاه زودگذری به محمدسام انداخت سپس به طرف همسرش برگشت و با لحنی صمیمانه تر گفت:
«کادوی مانی رو گذاشتم توی اتاق. امیدوارم خوشش بیاد»