اشتراک در تلگراماشتراک در واتس‌اپموارد دیگر
عناوین مرتبط از کتابراه
معرفی کتاب
دسته دانلود رایگان بهترین رمان‌ها، ۴۱۰صفحه، فرمت PDF، زبان فارسی، ۲.۶۶ مگابایت، ۹۴۹۳ بازدید

کتاب رمان پروانه می‌شویم نوشته‌ی رزانا شهریاری، داستانی عاشقانه همراه با فراز و فرودهایی غیرمترقبه و غیرقابل پیش‌بینی است.

روشنا با خواهرش رها زندگی آرام و بی‌دغدغه‌ای دارد تا اینکه با پسری به نام ماهان آشنا می‌شود. عقاید و تفکرات ماهان کاملاً با روشنا متفاوت است ولی سرنوشت آن‌ها را علیرغم تمام این تفاوت‌ها در مسیری جدید و جدی قرار می‌دهد تا اینکه عشق قدیمی روشنا در حساس‌ترین شرایط پیدا می‌شود و ...

این رمان با نگاه فلسفی ماهان و نگاه عارفانه روشنا به زندگی صحنه‌هایی جالب را می‌آفریند که داستان را تبدیل به داستانی مهیج همراه با صحنه‌هایی خلاقانه می‌کند.

در قسمتی از مقدمه از قول نویسنده می‌خوانیم:

"کتاب حال حاضر کتابی است بسیار ساده همراه با اندیشه‌ها و باورهایی ژرف که در روح همه انسان‌ها جاری‌ست.  
اندیشه‌ها و باورهایی که هر چند از آن دور باشیم امّا در زمان خود راهشان را به زندگی ما باز خواهند کرد و زندگی ما را دگرگون خواهند ساخت. مهّم نیست چقدر دور باشیم یا چقدر نزدیک... مهّم این است که همه ما در این  اندیشه‌ها و باورهای پاک زاده شده‌ایم و با آن‌ها روزی پرواز خواهیم کرد.

در این کتاب سعی کردم عشق را به تصویر بکشم و در این تصویر چگونگی یافتن عشق را در یک انسان دور افتاده و دگرگون شدن زندگی‌اش را نشان بدهم. البتّه پر واضح است که عشق معانی گسترده‌تر و والاتری را در برمی‌گیرد امّا این کتاب استعاره‌ای‌ست کوچک از عشقی زمینی که در دایره درک من بود تا شاید با این کار بتوانم مثالی بسیار زمینی و خاکی و کوچک از رسیدن به عشق خدا را شرح بدهم."

در بخشی از کتاب رمان پروانه می‌شویم می‌خوانیم:

با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم. انگار اصلاً نخوابیده بودم. خیلی خواب آلود بودم. سریع آماده شدم و از خانه بیرون رفتم. چه هوای سردی بود. باد سردی که به صورتم می‌خورد، ناخودآگاه من را به یاد دیشب می‌انداخت. خاطره دیشب مثل یک رویای شیرین تمام وجودم را پر از شادی می‌کرد. امّا هنوز سر از آن احساس عجیب در نمی‌آوردم. نمی‌دانستم آخر این قصه چیست؟ شاید همه چیز به یک نیروی مطلق منتهی می‌شد و آن خدا بود. همه چیز را به او سپردم و براه افتادم.

حدود 11 ساعت موبایلم به صدا در آمد. با سرعت به صفحه موبایلم نگاه کردم. بله خودش بود! ماهان! چند ثانیه صبر کردم تا به خودم مسلط شوم و گوشی را جواب دادم. «بله؟» ماهان با صدایی محکم گفت: «روشنا؟ صبح بخیر.» به شوخی گفتم: «سلام. ظهر شما هم بخیر! «ماهان بی‌اعتنا به حرف من گفت: «چطوری؟» گفتم: «خوبم. تو چطوری؟» گفت: «منم خوبم. دیشب که تو نذاشتی بخوابم، پس... «حرفش را قطع کردم و با خنده گفتم: «پس نخوابیدی و اصلاً اعصاب نداری. نه؟»

ادامه...
کتاب‌های مرتبط
بیشتر
عشق اونیونگ
جیمز اسکارث گیل
رمان در خرقه سرخ رنگ
استانلی جان وایمن
رمان عتیقه شناس
سر والتر اسکات
رمان دختری از تبار زینب
سارا پسندیده تشکری
بلوک سالمندان
امیرحسین نصیری
دالاله
امیر حسین نصیری
رمان فردای بعد مرگ
فریبرز یدالهی
نظرات
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید یا ثبت نام کنید.
elahe ataei
۱۴۰۱/۸/۵
بسیار زیبا
Saarih Fgfj
۱۴۰۰/۹/۷
سلام برای اولین کار خیلی خوب بود ، ولی نویسنده ی عزیز ، ای کاش زیاد توصیف نمی کردید بعضی جاهاش احساس می کردم شبیه انشا شده و اینکه فکر می کنم روشنا خیلی زود به ماهان رسید واقعا عجیبه که چطور ماهان ، به قول روشنا یه آدم آهنی چجوری انقدر زود تبدیل شده به یه آدم احساساتی؟ کاملا مشخص بود که خیلی توی داستان غرق شدید ‌. الان من هرچی گفتم به عنوان یه خواننده نظر دادم ، بهترین ها رو براتون آرزو می کنم ، منتظر رمان های بعدی شما هستم.
فاطمه نبی دخت
۱۴۰۰/۳/۱۷
گند
شادی بهرامی
۱۳۹۹/۹/۱۸
زیبا بود
M Borna
۱۳۹۹/۷/۲۵
خیلی خیلی عالی... شما خواننده با ذوق، ذوق خواندن کتاب را در من زنده کردی....ممنونم ازت
آذر ابراهیمی
۱۳۹۹/۷/۹
لذت بردم واقعا جالبه که در اولین اثر چنین قلم خوبی داشتین تبریک میگم خانم نویسنده. کاش ما دخترا یاد بگیریم که از عشق گذشتمون با کسی که الان دوستمون داره حرفی نزنیم. کاش یاد بگیریم اونی که رفته یا لیاقت ما را نداشته یا حکمتی در کار بوده و دیگه دنبالش نریم که اگه رفتیم می بینیم فقط سراب بوده
Gholam Azizi
۱۳۹۹/۶/۲۶
عااالی بود
null null
۱۳۹۹/۶/۱۵
رمان بسیار زیبایی بود در مقابل رمان های آبکی که زیاد شدن.فقط به نظرم واقعا اکثر دیالوگ ها حوصله آدم رو سر میبرد.اما بازم میگم رمان زیبا و پر مغزی بود
محیا محیا
۱۳۹۹/۶/۱۵
عالی بود پیشنهاد میکنم بخونید
زهرا شکری
۱۳۹۹/۶/۱۴
قشنگ بود .لذت بردم 👍🏻👍🏻👏🏻👏🏻
M Sh
۱۳۹۹/۶/۸
بسیار زیبا بود
Fatemeh Maleki
۱۳۹۹/۶/۴
ممنونم ،رمانی متفاوتی بود خوب بود
fat vahedi
۱۳۹۹/۶/۱
واقعا عالی بود قلم زیبایی دارن
مهری بداقی
۱۳۹۹/۵/۳۱
سلام و خسته نباشید.داستان جالب و آموزنده ای بود فقط میشد تو ۲۰۰ صفحه هم تمام بشه و طولانی نباشه.ولی من که کلی درس گرفتم از این داستان و قدر همسفر کنار خودمو بیشتر میدونم🤗🤗🤗
Fatima Hemati
۱۳۹۹/۵/۲۹
عالی بود من که واقعا لذت بردم
بهناز کامگار
۱۳۹۹/۵/۲۸
عالی عالی عالی
m ezati
۱۳۹۹/۵/۲۷
خانم هاشمی اگر رمان در چشم من طلوع کن رو نخوندید واقعا قشنگه و من این رمان پلیسی رو بهتون پیشنهاد میکنم⁦❤️⁩
سالار بابایی
۱۳۹۹/۵/۲۵
واقعا عالی بود من ک لذت بردم هم آموزنده هم بسیار بااحساس
Nayeba Hassani
۱۳۹۹/۵/۱۹
Good
هدیه بریهی
۱۳۹۹/۵/۱۷
عالی بود 😘
همچنین ببینید
رمان عتیقه شناس
سر والتر اسکات
عشق اونیونگ
جیمز اسکارث گیل
کتاب سبز را دوست دارید؟
لطفا امتیاز و نظر خود را ثبت کنید!
ثبت امتیاز و نظر
کتاب سبز در شبکه‌های اجتماعی
کانال تلگرام