کتاب رمان عشق کینهای نوشتهی فاطمه رحمت زاده، داستان دختری به نام سمر است که شاهد مرگ مادرش بوده و پدرش را مقصر میداند. پسر خاله و پسر عموهایش قصد دارند رابطهی او و پدرش را خوب کنند.
سمر دختر یک خانواده پولدار است که پدرش به دلایلی تصمیم به ازدواج مجدد میگیرد؛ مادرش طاقت نمیآورد و از دنیا میرود؛ سمر که شاهد این اتفاقها بوده از خانوادهی پدریاش کینه به دل میگیرد و در این میان خانوادهاش به هر دری میزنند تا سمر کینهاش را از یاد ببرد.
در بخشی از کتاب رمان عشق کینهای میخوانیم:
من نور رو توی یه مهمونی دیدم و ازش خوشم اومد؛ وقتی پدرم گفت دوباره ازدواج کنم منم نور رو پیشنهاد کردم خانوادهاش خیلی سریع قبول کردند ولی اون به اجبار به من بله رو داد چون به به کس دیگهای علاقه داشت، دخترم اون خیلی ناراحتی و عذاب وجدان داره؛ ازت میخوام اون رو ببخشی.
با حرفهای که زد حالم ازش بهم خورد؛ برای خودم متاسفم که همچین پدری دارم.
آروم لب زدم:
-شاید نور رو ببخشم ولی شما رو هرگز نمیبخشم چون هیچ وقت فراموش نمیکنم مادرم تا نیمه شب منتظرت بود ولی تو سرت جایی دیگه گرم بود و فراموش نمیکنم چطور روز عروسیت چقدر خوشحال بودی.
مکثی کردم و گفتم:
- بابا لطفا راستش بگو؛ تو اصلا مامان رو دوست داشتی؟
آهی کشید:
- دوستش داشتم ولی به مرور زمان اون عشق و علاقه کم رنگ شد.