کتاب رمان غوطه در گرداب ماجرای عاشقانه و جذابی است که شما را در خود غرق میکند.
در بخشی از کتاب رمان غوطه در گرداب میخوانیم:
آدالان گفت:
- آیلار تو هر تصمیمی که بگیری من بهش احترام میذارم، اصلا هم دوست ندارم توی انتخاب همسر آیندهت مجبور بشی، اما خب باید توی این مراسمی که انجام میشه باوقار و سنگین باشی و اگر جوابت منفیه خیلی محترمانه اعلام کنی.
سرمو انداختم پایین و گفتم:
- چشم داداش.
بحث در این مورد تموم شد و دیگه حرفی در اون مورد زده نشد، تقریبا ۱۵ دقیقهی بعد به آپارتمان زیبای آدالان که در یک برج مسکونی زیبا بود رسیدیم، همه چیز شیک و زیبا بود، واقعا از دیدن خانه خوشحال و شگفت زده بودیم، هر وسیلهای هم که احتیاج داشتیم اونجا داشت، مبلمان چرمی زیبا، میز ناهارخوری قشنگ و چیزهای دیگری که عالی بود به اضافهی یک تراس کوچک که ویوی زیبایی هم از دریا داشت. توی تراس ایستاده بودم و دریارو نگاه میکردم که آدالان هم به کنارم اومد و گفت: چطوره؟
- عالیه آدالان، عالیه... مبارکت باشه داداشی.
- اینجارو کامیار انتخاب کرد و منو مجبور کرد بخرم، وامش هم به اعتبار حسابهای بانکی اون گرفتم.
- دمش گرم... یادم باشه ازش تشکر کنم.