کتاب رمان بازگشت به لموریا نوشتهی زهرا رئیسی، داستانی تخیلی، روانشناسی و عاشقانه است که به شرح زندگی روانشناسی جوان به اسم ارغوان میپردازد.
ارغوان که برای سالهای طولانی در ظاهر یک مترجم زندگی میکرده است؛ هم اکنون شرایط را به گونهای تجسم میکند که لازم است از انزوا بیرون آمده و در مورد بروز افکار خود جسارت بیشتری به خرج دهد. او از کمک موجوداتی از سیارات دیگر بهره گرفته و داستانهایی از زندگیهای گذشتهی خود در تمدنها و سیارات دیگر نقل میکند.
در بخشی از کتاب رمان بازگشت به لموریا میخوانیم:
یک سال قبل از این که با پارسا ازدواج کنم، خواب دیدم که مردی قد بلند در کنار یک زن که روسری ترکمن زیبایی پوشیده، جلوی یه خونه ایستادن. یه خونهی ساده اما بسیار زیبا. چهرهی اون خانوم رو واضح ندیدم اما چهرهی اون مرد خیلی زیبا بود و هالهی زرد رنگ و چشمهای روشن فوق العادهای داشت. نسبتا لاغر با موهای طلایی.
بهش نمیخورد بیشتر از 27 سال داشته باشه و با چهرهای که جدی و در عین حال پارسا منشانه بود به دوربین نگاه میکرد. هوا سرد بود و پارسا کاپشن و کلاه زمستونی نسبتا خاکی رنگی پوشیده بود. رنگ زرد و طلایی هالهی این مرد، برای من نماد شور زندگی و قدرت روانی بالا برای مقابله با چالشها و مبارزات روانی ناشی از زندگی بود.
دیدم که مرد میانسال و نسبتا چاقی رو از توالت بیرون کشیدن. جلوی در توالت روی زمین افتاد. به دیوار تکیهاش دادن. به خاطر دویدن زیاد خسته بود و راحت نبود. دکمههای لباسش رو باز کردن. روی شکمش یک سری باند و چسب حجیم بود. ظاهرا زخم بزرگی اون زیر داشت. در کمال ناباوری دیدم که مامورها چسبها رو کندن و زخم نمایان شد. حتی زخمو باز کردن. صحنهی واقعا منزجر کننده و تهوع آوری بود.