در کتاب رمان از ما بهترون 2 نوشتهی زهرا رئیسی، آنیا به عنوان یک مامور وارد دنیای انسانها شده است و سعی دارد بیشتر از گذشته با انسانها آشنا شود. او در عین حال متوجه میشود برخی که او را برای ماموریت فرستادهاند، صداقت و انگیزهی مناسبی ندارند... .
در بخشی از کتاب رمان از ما بهترون 2 میخوانیم:
- ترجیحا بذار این ماموریت تموم شه، نمیخوام یه وقت یه وعدهای بدم که نتونم پاش بمونم.
- چرا نتونی پاش بمونی؟ نکنه قراره برگردی؟
یه لحظه مکث میکنم و میگم : اون شب که پژمان اومده بود به من میگفت برگرد، خب من فقط حدس زدم که شاید سازمان منو بعد از ماموریت...
آرش خیلی صریح وسط حرفم میپره و میگه : و اگه اونا بگن برگرد تو چیکار میکنی؟
- وقتی مجبور شدم و موقعیتش پیش اومد، اون موقع تصمیم میگیرم!
آرش هوفی میکشه و میگه : فک میکردم این یه احساس دو طرفهاس...
- مگه نیست؟
آرش میگه : انتظار داشتم یه جواب قاطعتر بهم بدی.