در کتاب رمان از ما بهترون 3 نوشتهی زهرا رئیسی، آنیا با چالش شهرت و درخشیدن در سینما و تلویزیون دست و پنجه نرم میکند در عین حال مشغول بررسی گذشته و پیگیری کارهای نیمه تمام خود نیز است. او همچنین باید در مورد ادامهی ارتباطش با آرش، تصمیمگیری نهایی را انجام دهد... .
در بخشی از کتاب رمان از ما بهترون 3 میخوانیم:
الان دیگه همه میدونن ما با هم سر و سری داریم اما هیشکی نمیدونه دقیقا قضیه از چه قراره. هیچکس نمیدونه که من جیره خور بابای این پسر بیعار و دردم.
روی مسیرای هوایی به راه میوفتیم. مسیرها اصلاً شلوغ نیستن و فقط گاهی کومولوس های حمل لوبیا و سیروسهای مسابقات رالی رد میشن.
درستش هم همینه، یه جن نیازی به وسیلهی نقلیه نداره، وقتی که میدونه مقصدش کجاست.
نورهای نقرهای رنگ مسیر، با زیبایی خاصی به داخل سیروس براق و نو فردین میوفتن.
فردین عینک ریبنی رو به چشم میزنه و موهاشو توی آیینه کنترل میکنه.
متوجه بنر بزرگی میشم. توی این بنر من در حال تبلیغ عطر مزخرف شرکت پالیشر هستم.
با یه مانتوی گل و گشاد قرمز که اصل با رنگ آبی خودم جور در نمیاد.