کتاب مقایسه مدلهای مدیریت کیفیت TQM، شش سیگما و EFQM نوشتهی ایمان الیاسیان، به کاربرد مدیریت کیفیت در شرکتهای کوچک و متوسط میپردازد و راهکارهای اجرای مدیریت کیفیت در این شرکتها را مورد موشکافی قرار میدهد.
ابتدا هر یک از مدلهای رایج یعنی TQM، EFQM و شش سیگما مورد بررسی اجمالی قرار میگیرد و سپس درباره کاربرد آنها در شرکت های کوچک و متوسط بحث میشود و در پایان ضمن مقایسه آنها با یکدیگر درباره چگونگی استفاده شرکتهای کوچک از آنها. نتیجهگیری میشود.
امروزه استفاده از مدیریت کیفیت به عنوان سازوکاری برای دستیابی به اهدافی مانند مشتری محوری و سودآوری و کاهش هزینهها به شدت مرسوم شده است و اغلب شرکتها برای بهبود وضعیت خود در بازار رقابتی تلاش میکنند که این اصول را در درون سازمان خود پیاده کنند. شرکتهای کوچک و متوسط نیز که بخشی بزرگ از کسب و کارهای دنیای اقتصاد را تشکیل میدهند از این امر مستثنی نیستند و پیاده سازی اصول مدیریت کیفیت به یکی از رایجترین راهکارهای بهبود وضعیت برای این شرکتها تبدیل شده است.
با این حال توجه به تاریخچه ایجاد اصول مدیریت کیفیت نشان میدهد که این مفاهیم ابتدا در سازمانهای بزرگ با توجه به توانایی مالی آنها و تاثیر این اصول بر عملکرد آنها شکل گرفته است بنابراین شرکتهای کوچک و متوسط به دلیل عدم تطابق مدلهای موجود با ویژگیهای ساختاری آنها، در اجرای این اصول با چالش مواجه هستند. سوالی که این پژوهش قصد پاسخگویی به آن را دارد این است که آیا این شرکتها نیز میبایستی از مفاهیمی همچون TQM، EFQM و شش سیگما بهره ببرند یا خیر؟
در بخشی از کتاب مقایسه مدلهای مدیریت کیفیت TQM، شش سیگما و EFQM میخوانیم:
فقط انتخاب آگاهانه، درست و توام با باور میتواند انرژی لازم را برای جهت گیری جدید سازمان آزاد نماید. باید توجه کرد که انتخاب درست اگر چه بسیار حائز اهمیت است، ولی اگر قرار است فلسفه مدیریتی انتخاب شده موجب تحول اساسی در سازمان گردد انتخاب صحیح آن کمتر از اجرای آن نمیباشد. بدین معنی که مدیران ارشد ممکن است بر اساس تجربیات دیگران به اثر بخشی یک فلسفه مدیریتی ایمان بیاورند، ولی کسی نمیتواند برای اجرای آن فلسفه در سازمانهای مختلف نسخه واحد بپیچد. باید در هر سازمان با توجه به شرایط موجود، مناسبترین روش اجرایی را پیدا کرد. ممکن است برای اجرای یک فلسفه واحد در سازمانهای مختلف روشهای متفاوتی انتخاب گردد.