اشتراک در تلگراماشتراک در واتس‌اپموارد دیگر
عناوین مرتبط از کتابراه
معرفی کتاب
دسته دانلود رایگان بهترین رمان‌ها، ۱۲۵صفحه، فرمت PDF، زبان فارسی، ۲.۷۱ مگابایت، ۲۱۸۹۹ بازدید

کتاب رمان یکی باش به قلم فاطمه شباهنگ داستان زندگی دختری دبیرستانی به نام نغمه است که با شرکت در کلاس‌های نجوم، اتفاقات جالبی برایش رخ می‌دهد...

در بخشی از کتاب رمان یکی باش می‌خوانیم:

امروز احساس آرامش می‌کنم. نزدیکی‌های ساعت ده صبح بود که بابام اومد خونه و به مامانم یه چیزایی گفت. بعد هم رو به من و سهیل گفت: مسافرت عید نوروز‌تونم جور شد. من و سهیل هردومون با هم گفتیم: آخ جوووون. حالا حدس بزنین با کیا؟
سهیل گفت: با حمید اینا؟ حمید پسر داییمه و هم سن سهیل. اونا خیلی با هم صمیمی هستن. من گفتم: با خاله اینا؟
- هردوتون اشتباه می‌کنین. با یکی از رفیقام. نغمه فکر می‌کنم بابای هم کلاسیت دیگه. مگه نه؟ آقای احمدی، حسین آقا. حسین احمدی؟ بابای محسن!!!
چه اتفاقی! بابام و بابای احمدی رفیق بودن و نمی‌دونستم...اون لحظه هم خوشحال بودم و هم ناراحت. خوشحالیم به خاطر سفرمون بود. ولی ناراحتیم رو نمی‌دونم. رفتم تو اتاقم که یکم به درسام برسم. حوصله درس خوندن نداشتم. شروع کردم به نقاشی کشیدن. بدون هیچ هدفی. نیم ساعتی مشغول کشیدن چهره یه دختر شدم که می‌خندید. خیلی قیافش افتضاح شده بود. رفتم پایین. کلی خودمو با کارای مختلف سرگرم کردم ولی انگار این عقربه‌ها نمی‌گذشتن. با کلی دردسر غروب شد. فکر می‌کنم هیچ‌وقت انقدر بیکار نبودم. دیگه باید می‌رفتم کلاس. تند تند آماده شدم. بابام منو تا مؤسسه رسوند. اون روز همه چی عادی بود. فقط یه خبر خوب شنیدم که قراره هفته دوم عید رو مسابقه داشته باشیم. واسه مسابقه باید می‌رفتیم یزد. وقتی برگشتم خونه گیج بودم و نمی‌دونستم خودمو واسه چی آماده کنم؟!

مدرسه؟ مسابقه؟ مسافرت؟... اوووف. نه از اون بیکاری ظهر و نه از این پر کاری که آدم وقت نفس کشیدنم نداره. زندگیه دیگه، گاهی هم دلش می‌خواد اینجوری باشه. البته گاهی نه، همیشه. به هر حال همشون تو اولویت بودن. اول باید به کارای مدرسه می‌رسیدم. چون فک کنم خیلی تنبلی کردم.

امروز صبح تو مدرسه یه اتفاق جالب افتاد. هفته دیگه اردوی علمی داریم و اجباری هم هست. به به! همینو کم داشتیم. در هر شرایطی که بود باید به کارام می‌رسیدم. کلی جزوه مونده بود رو میز و خاک می‌خورد و باید تا قبل مسابقه همش رو می‌خوندم. دیگه وقت واسه هیچ تفریحی نداشتم. اول درسای فردام رو خوندم و بلافاصله رفتم سراغ ستاره‌ها. گیج بودم. تو بحث سهابی‌ها یهو سر از سیاهچاله‌ها در می‌آوردم. مجبور شدم یکم استراحت کنم. جالب ترش اینجا بود، حالا که کارام بیشتره، وقتم کمتره. نمی‌دونم یعنی چی؟! دارم هنگ می‌کنم. مخم دیگه داشت آتیش می‌گرفت. اتاقم به هم ریخته بود. یه جا چمدون سفر و یه جا وسایل مسابقه. رو میزمم که پر از کتاب و دفتر بود. چون مسابقه دقیقا بعد سفرمون بود، باید قبل رفتن همه چی رو آماده می‌کردم....

ادامه...
کتاب‌های مرتبط
بیشتر
عشق اونیونگ
جیمز اسکارث گیل
رمان در خرقه سرخ رنگ
استانلی جان وایمن
رمان دختری از تبار زینب
سارا پسندیده تشکری
رمان فردای بعد مرگ
فریبرز یدالهی
رمان کوته فکران جامعه
احسان کیان فرد
جنایت کاران
پژمان پروازی
نظرات
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید یا ثبت نام کنید.
مبینا مددی
۱۳۹۹/۱۱/۲۷
رمان های طنز عاشقانه اگه خوندید بهم معرفی کنید
Vian Derkhshan
۱۳۹۸/۲/۵
چرا مثل قبل رمان های زیبا نمیذارید؟مثل رمان اسطوره
Pouya Vesali
۱۳۹۷/۹/۲۱
خوب نبووود
Pouya Vesali
۱۳۹۷/۹/۴
خوب نبود
Mona Eksiri
۱۳۹۷/۸/۱۶
بچگانه ترین رمانی بود که تا حالا خوندم
maryam joni
۱۳۹۷/۸/۲
عالی بودامااخرش مشخص نشدنغمه ومحسن چی شدن بهم رسیدن یانرسیدن نیمابه حرف نغمه گوش کرد یانه.
null null
۱۳۹۷/۷/۱۱
افتضاح بود و بچه گانه
maryam joni
۱۳۹۷/۵/۱۶
نمی گم عالی بودولی خوب بود
زهرا طاهری
۱۳۹۷/۴/۲۸
رمان قشنگیه ولی بهتر میتونست تموم شه مثلا نغمه به بهانه فلان با ستاره بهم زد یاشار نیز وقتی استعداد خود را در موسقی دید تصمیم گرفت به طور جدی آن را دنبال کند و به همین دلیل به کانون موسقی رفت همانجا با دختری آشنا شد که شباهت زیادی به نغمه داشت بعد از چند مدت آنها ازدواج کردند و صاحب دو فرزند شدند نیما نیز با رها ازدواج کردولی رابطه همسایگی خود را با نغمه و خانوادهه اش حفظ کردند پدر بزرگ محسن نیز فوت کرد و بعداز چندین مدت نغمه و محسن ازدواج کردند و بیماری محسن نیز کاملا خوب شد وحتی یک بار هم برای بیماریش به بیمارستان نرفت به نظرم اگر تکلیفشون معلوم میشد خیلی رمان بهتری میتونست باشه همه چی عالی ولی پایان نامناسب
همچنین ببینید
عشق اونیونگ
جیمز اسکارث گیل
رمان عتیقه شناس
سر والتر اسکات
کتاب سبز را دوست دارید؟
لطفا امتیاز و نظر خود را ثبت کنید!
ثبت امتیاز و نظر
کتاب سبز در شبکه‌های اجتماعی
کانال تلگرام