دنیا دختری شیطون و کنجکاو
محمد پسری مغرور و خشک
طی یک ماموریت از جانب پدره دنیا، دنیا و محمد باهم برای یک ماموریت خارج ازکشور میرن و .....
اوف خدا حوصلم سررفت اه دیگ چقدرا صرارکنم وقتی میگ ن ینی ن باباس دیگ همینم ک کوتا اومدو رفتم دانشگاه افسری خیلیه خوب مگه چیه از رو علاقس دیگ چرا جلو پیشرفت آدمو میگیرن آخه
کتابو بستمو رفدم توآ شپزخونه پیش مامان رو صندلی نشسته بود داشت پیاز پوست میکند اشکشم راه افتاده بود.