کتاب حکیم فارابی اثر شروین وکیلی، ابتدا به سفارش موسسهی سینمایی فارابی نوشته شد و دستمایهی نوشته شدنِ فیلمنامهای قرار گرفت که دوست و استاد گرامی آقای حسین ترابی بر مبنای آن تهیه کرد و قرار بود سریالی تلویزیونی بر اساس آن ساخته شود. بخشهای داستان بعدتر که قرار و مدار ما پایان یافت، بعد از هماهنگی با دوستان کارفرمای سفارش دهنده در قالب رمانی در هم ترکیب شد و به صورت متن کنونی در آمد. متنی که پیشتر هم به صورت الکترونیکی بخشهایی از آن منتشر شده بود و حالا در قالب رمانی تاریخی به علاقمندان پیشکش میشود.
قسمتی از داستان:
دو روز بود که راه میسپردند. بریدگیهای برف گرفته و مرتفع کوهستانی را در سحرگاه روز قبل پشت سر گذاشته بودند و از آنجا به راهی سرسبز و زیبا وارد شده بودند که از میان مرتعی پرگل و گسترده، در دل فراز و نشیب زمین پیش میرفت. بوی بهار از زمین و زمان برمی خواست و همگان سرمست منظرهی ابرهای سپیدی بودند که با بادهای تند بهاری بر فراز سرشان میآمدند و میرفتند.