اشتراک در تلگراماشتراک در واتس‌اپموارد دیگر
عناوین مرتبط از کتابراه
معرفی کتاب
دسته دانلود رایگان بهترین رمان‌ها، ۴۵۴صفحه، فرمت PDF، زبان فارسی، ۷.۵۲ مگابایت، ۹۵۱۸ بازدید

کتاب رمان زیتون داستان دختری را روایت می‌کند بعد از 9 سال به ایران برمی‌گردد و با دیدن هر گوشه از شهر خاطرات تلخ گذشته برایش زنده می‌شوند تا اینکه....

در بخشی از کتاب رمان زیتون می‌خوانیم:

روز‌گار که انگار سکوت و تو خود بودن هاکان که بهش قیافه ترحم‌آمیزی داده بود ناراحتش کرده بود سعی می‌کرد هاکان رو وارد بحث کنه:

- راستی هاکان دیدی باده تو شو جدید چه طوفانی به پا کرد...جات خالی از هر زمان دیگه‌ای مسحور‌کننده‌تر بود....

آخ روزگار آخ.. اینم بحث بود که تو وسط کشیدی؟؟

نگاه نگران موگه به من افتاد و من بیخ گوشم صدای نفس‌های عصبی امین رو داشتم و دستش که دور دسته مبل حلقه
شد... هاکان نگاهی پر از لذت و تحسین به من انداخت. این نگاه همیشه‌اش بود اما این‌جا جاش نبود:

- باده همیشه زیباست و همیشه هم نظرها رو به خودش جلب می‌کنه.. مگه می‌شه بره رو صحنه و جادو نکنه....

یخ کردم... وا رفتم...

هاکان: راستی باده می‌دونم دلت برای خونه تنگ شده.. آخر این هفته همه جمع‌ شید خونه...کباب می‌زنیم.. تاب سفیده رو هم تعمیرش کردم....

هاکان تغییری نکرده بود این حرف‌هاشم از سر بدجنسی نبود حتی دعوتش هم که معلوم بود شامل امین هم می‌شه از سر صلح بود.. اما جاش نبود... خراب کرده بودن... قیافه امین نمی‌دونم چه طور شده بود چون تو دیدم نبود و جرات چرخیدن به سمتش هم نداشتم...اما حتما خیلی وحشتناک شده بود که موگه و سمیرا که رو به رو‌مون بودن اوون جور رنگ پریده نگاهش می‌کردن... سرم به دوران افتاده بود... که یهو امین از جاش بلند شد...:

- سمیرا جان...بهروز عزیز من یکم خسته‌ام.. ناراحت که نمی‌شید از حضورتون مرخص بشم؟؟ بدون نگاه کردن به سمت من از بچه‌ها خداحافظی کرد و رفت بیرون و من هاج و واج وسط سالن ایستادم.. دیدمش که به جای بالا به سمت پایین رفت و من خشک شدم...

سمیرا: دسته جمعی گند زدیم...

دنیز: چرا ماتت برده باده برو دنبالش...

این حرفش انگار تازه من و از لمسی در آورد... بوسه سریع پالتوش رو برام آورد....خوب چون ما از بالا اومده بودیم کت و پالتو نداشتیم...امین هم نداشت... به سرعت پله‌ها رو دویدم پایین... نگاه لحظه آخرش که داشت از پله‌ها پایین می‌رفت. نگاهی که پر از به اعتراض بود جلو چشمم بود...

ادامه...
کتاب‌های مرتبط
بیشتر
عشق اونیونگ
جیمز اسکارث گیل
رمان در خرقه سرخ رنگ
استانلی جان وایمن
رمان دختری از تبار زینب
سارا پسندیده تشکری
بلوک سالمندان
امیرحسین نصیری
دالاله
امیر حسین نصیری
رمان فردای بعد مرگ
فریبرز یدالهی
رمان کوته فکران جامعه
احسان کیان فرد
رمان پشت خط سبز
محمد انوری
نظرات
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید یا ثبت نام کنید.
محیا محیا
۱۳۹۹/۷/۱۶
خوب بود ارزش خوندن داره
مرجان براتی مقدم
۱۳۹۹/۷/۱
رمان بسیار عالیه . من واسه بار چندم میخونم
سارا غفاری
۱۳۹۹/۵/۷
بیشتر به نظر میومد نویسنده رویاهاشو نوشته. با احترام
Alireza Asadi
۱۳۹۹/۳/۳
رمان خوبی بود بعضی جاها دور از واقعیت بود اما درکل ارزش خوندن رو داره ممنون از نویسنده عزیز
Abnoos Amiri
۱۳۹۹/۲/۲۲
رمان فوق العاده جذابیه البته تنوع سلیقه وجود داره و مورد علاقه بعضی از دوستان نیست من پیشنهاد میکنم رمان آشور و طلاهای این شهر ارزانند رو بخونید واقعا ارزش خواندن و وقت گذاشتن رو دارند
ریحانه باغداری
۱۳۹۸/۱۱/۲۶
خیلی قشنگ و جذاب بود و برای منی که هدفم مهندس شدنه،فوق العاده زیبا تصویر شده بود...
مستانه مدامی
۱۳۹۸/۱۱/۱۶
وای دختره فرار کرد و به چی تبدیل شد یه سریال ترکی تمام عیار بود
elahe sharifi
۱۳۹۸/۷/۱۸
نمی دونم چند بار خوندمش واقعا رمان جذابیه و به شدت توصیه میشه
زینب قوچی
۱۳۹۸/۴/۱۸
بهنظرمن عالی بود تابه حال بیشتراز ۱۰بارخوندمش مرسی از نویسنده عزیز
Hajar Sdn
۱۳۹۸/۴/۵
خوب بود بد نبود
مینا موسوی
۱۳۹۸/۲/۳۰
خیلی ازبخش های داستانش اغراق داشت وغیرقابل باوربودکاش نویسنده هاواقعیت هارومینوشتند
دختر آریایی
۱۳۹۸/۲/۶
فقط قلم خوب نویسنده باعث شد که تا پایان بخونمش و گرنه از لحاظ موضوعی و شخصیتهای داستان یه رمان به سبک فیلمهای ترکیه ای بود با ماجرای غیرقابل باور مخصوصا در زمینه عشق و عاشقی...درکل فقط میشه گفت که سرگرم کننده بود
Raz Madhi
۱۳۹۸/۱/۲۶
فقط اسمش چرازیتونه،چه ربطی داشت به رمان،وچرااین آدمهای ایرانی به هیچ چیز اعتقادنداشتند.فقط نذربرای کی میکردن.
Zahra Mahdavi
۱۳۹۸/۱/۲۶
خیییلی خسته کننده
Fariba Rezaee
۱۳۹۸/۱/۱۲
به زندگیه خصوصی و اسطوره نمیرسه
Fariba Rezaee
۱۳۹۸/۱/۱۲
پرشهاش زیاده باید خودت فکر کنی الان چیشد
هستی عباس زاده
۱۳۹۸/۱/۶
رمانی بود که ارزش خوندن رو داشت،و من خودم شخصا چندین بار این رمان رو خوندم، از رمان های دیگه ی این نویسنده ، به سبزی دست های تو،بانوی قصه رو هم خوندم و واقعا عاشق جو هنری قالب در رمان و دیدمتفاوت شخصیت ها از دنیای اطرافشون ،شدم
سمیه.م م
۱۳۹۷/۱۱/۲۹
عالیییییییییییییه هر چقدر بگم کم گفتم از این رمان
Zeynab Ask
۱۳۹۷/۱۱/۲۰
عالیه
Azadeh R
۱۳۹۷/۱۰/۳
بلاخره تمومش کردم.رمان لوسی بوده.خیلی لوووس بوده.اصلا جذابیت نداشت.😩
همچنین ببینید
عشق اونیونگ
جیمز اسکارث گیل
رمان عتیقه شناس
سر والتر اسکات
کتاب سبز را دوست دارید؟
لطفا امتیاز و نظر خود را ثبت کنید!
ثبت امتیاز و نظر
کتاب سبز در شبکه‌های اجتماعی
کانال تلگرام