کتاب کنکاشی در بودجه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نوشته حبیب الله معظمی جلد نهم از مجموعهی مطالعات راهبردی، با اتکا به آمار و ارقام و جدولهای آماری میکوشد فضایی مستند در حوزه بودجه فرهنگی کشور و همچنین وظایف و دستگاههای فرهنگی را ترسیم کند.
داشتن رویکرد راهبردی به مسائل یکی از ضروریات مدیریت کلان نهادها و سازمانهاست. این رویکرد با مشخص کردن ابعاد مختلف موضوعها و بررسی نقاط ضعف و قوت و تهدیدها و فرصتهای موجود تلاش میکند با ترسیم اهداف بلندمدت و کوتاهمدت، بهترین مسیر را برای رسیدن به این اهداف مشخص سازد؛ به گونهای که حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب با کمترین هزینه و بیشترین بهرهوری انجام پذیرد.
مطالعات راهبردی نوشتاری است که به پژوهشهای کتابخانهای و میدانی کوتاه مدت اشاره دارد. در این متنها پژوهشگر ضمن طرح موضوع، ابعاد و زوایای مربوط به آن را نشان داده، رهیافتهای موجود را بیان و در نهایت به جمعبندی و در صورت لزوم به ارائه پیشنهاد میپردازد. مطالعات راهبردی از آن جهت اهمیت دارد که در کنار طرح مسائل نظری و کمک به توسعه دانش نظری و کاربردی، به حل معضلات و دشواریهای موجود در عرصه مدیریتی منجر شود. به سخن دیگر تلاش شده است این مطالعات به نحوی انجام شود که فقط با رویکرد مطالعهای بدان نگریسته نشود، بلکه کاربردی و اثربخش بودن آن در حوزه تصمیمگیری نمایان باشد.
باید اشاره داشت که مخاطبان این مطالعات را مدیران، مسئولان و کارشناسان حوزه فرهنگ به ویژه در مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل میدهند. هدف از انجام این مطالعات، تعیین خطوط کلی بینش و تجربه موجود درباره موضوعها و مسائل حوزه فرهنگ است؛ به نحوی که جایگاه و نقش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را درباره موضوعهای مطرح شده به روشنی بیان کند و از رهگذر چنین نگاهی واحدهای زیرمجموعه وزارتخانه بتوانند با بهرهگیری از این گزارشها طرحها و برنامههای خود را دقیقتر و منسجمتر عملیاتی کنند.
در بخشی از کتاب کنکاشی در بودجه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میخوانیم:
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یک دستگاه دولتی و یکی از پرشمار دستگاههای دولتی متولی و مسئول فرهنگ در کشور به شمار میآید. بدین سبب به هنگام دریافت اعتبارات دولتی، این وزارتخانه در کنار آن متولیان بسیار قرار میگیرد و یکی از شمار بسیار حقوق بگیران و متولیان فرهنگی کشور میشود، اما در مقابل و به هنگام پاسخگویی در قبال مسائل فرهنگی جامعه، این وزارتخانه دیگر در کنار نیست، بلکه در برابر است و «تنها» و «منحصر» دستگاه مسئول فرهنگ شناخته میشود.
با این حال از منظر جامعه شناختی؛ میان «نهاد» و «سازمان» تفاوت اساسی وجود دارد. نهاد مفهومی کلان، غیرمتعین، دارای اهداف و نقش کلی، روشن و مشخص است. اهداف و نقشهای هر نهاد در یک یا چند سازمان متبلور میشود و بدین وسیله صورت متعینی به خود میگیرد. انتظار نمیرود که یک سازمان الزاما تمام نقشهای آن نهاد را محقق سازد، بلکه معمولا چند سازمان آن کار کردها و نقشها را ایفا میکنند. ایفای نقش بر عهده نهاد نیست بلکه سازمان تأسیس میشود تا صورت تشکیلاتی و اجرایی برای تحقق آن موضوعها و مأموریتها باشد. مثلا نهاد آموزش، نهاد متولی آموزش در جامعه است که سازمانهای آموزش و پرورش و دانشگاهها نقشهای آن را ایفا میکنند. مسأله اینجاست که در کشور ما در عرصه فرهنگ و مطالبه وظایف فرهنگی و پیگیری مسائل فرهنگی، جای این دو با هم اشتباه گرفته میشود.