عمل نکردن من به اندیشه و باورهایم، به این معنی نیست که دیگران نمی توانند به اندیشه های من عمل کنند. هر چند که عمل نکردن من به افکارم، باعث کمرنگ و بی تأثیر دیده شدن افکار من می شود. اما می دانیم که حکمت گمشده مؤمن است حتّی اگر نزد منافق باشد، یعنی مؤمن و انسان ِ جوینده علم و دانش، به حکمت و دانستن نیاز دارد، حتّی اگر این علم و دانستن نزد بیگانگان باشد و به آنچه دارند هم عمل نکنند و استفاده نکنند (عمل کردن = استفاده کردن، کسی که عمل می کند، استفاده می کند و کسی که عمل نمی کند، استفاده نمی کند)، یعنی عمل نکردن دیگری، دلیل و منطق نمی شود که ما از عمل کردن امتناع و اجتناب کنیم و آنچه لایق و شایسته عمل است، به عمل درنیآوریم. هر کس نه تنها در عمل کردن یا عمل نکردن به افکار و باورهای دیگران آزاد و خودمختار است، بلکه در عمل کردن یا عمل نکردن به افکار و باورهای خودش نیز آزاد و خودمختار است.