کتاب رمان جرات یا حقیقت داستان دختری به نام الناز با دغدغههای یک زندگی عادی از خانوادهای معمولی است. این دختر در یک بازی کودکانه راهی رو انتخاب میکند که در آن علامت سوالهای زیادی برای او به وجود میآید.
در بخشی از رمان جرات یا حقیقت میخوانید:
آدمکها میگردند و زمان، گرد پیری را روی چهره و موهایشان مینشاند. عوض میشوند و بعد از از دست دادن زندگی که مطلوب بود، تازه به بایدها و نبایدهای رفتارهایشان پی میبرند. اما حقیقت را مسکوت باقی میگذارند و طبق عادت دیرینه، انگشت اتهام سمت دیگران میرود. و روزی میرسد که وقت اعتراف است. حقیقتها را اعتراف میکنی، فقط در صورتی که جراتی باشد. یا باز هم راه را بیراه میروی و میخواهی از تمام حقیقتها فرار کنی. پس شاهرگ زندگی را میبری؛ و باز هم فقط، در صورتی که جراتی باشد.و انتخاب با تو است...
جرات یا حقیقت؟!