نمایشنامه کمدی پارازیت نوشته حسن سالارمنش نویسنده طنز پرداز و اولین نمایشنامه کمدی درحوزه پزشکی و آناتومی بدن است.
فردی به علت رعایت نکردن علائم راهنمایی و رانندگی و سرعت بیش از حد مجاز در یکی از خیابانهای شهر تصادف کرده و به نظر میرسد ضربه مغزی شده در اثر این تصادف بعضی از اعضا بدنش از داخل شکمش بیرون میآیند و این اعضا بدن دوست ندارند با جسد دفن بشن و خواستار زندگی دوباره هستند از این رو انگلهایی که از سالهای قبل داخل لوله گوارش فرد زندگی میکردند دردسرها و مزاحمتهایی برای بدن به وجود میآورند و انگل بزرگ اسکاریس برای ضربه زدن به بدن دروغکی عاشق قلب میشود در حالی که مغز خود را فرمانروا بدن میداند و در اثر این تصادف بسیار ضعیف شده است معتقد است برای نجات از دست انگلها همه از او باید اطاعت کنند... .
در قسمتی از نمایشنامه کمدی پارازیت میخوانیم:
قلب – وای روم سیاه تصادف! نکنه واسه بچهام دهلیز اتفاقی افتاده.
معده – قلب کی ازدواج کرده که ما خبر نداشتیم. . الان من چند ساله همسایه پایینی قلبم نمیدونستم شوهر داره.
ریه – {سرفه میکند} ولی من میدونستم که قلب یه ازدواجی ناموفقی با بطن داشته
مغز – من که سرم داره گیج میره، دارم ازحال میرم فکرکنم صاحابمون تصادف کرده
کبد – {جیغ میزند و با دست به گوشهای اشاره میکند} اون کیه اونجا افتاده …
معده – { سمتی دیگری نگاه میکند } من که چیزی نمیبینم فقط یه مقداری سنگ کلیه اونجا ریخته.
ریه – {توسرمعده میزنه} کله پوک احمق این طرفو میگه که یک جسد کنار موتورسیکلت افتاده.
معده – خوب حتما جسد گندیده صاحابمونه
ریه – حتما این بوگندهاشم به خاطر خودته
قلب – میشه شما دو تا اینقد همدیگرو مسخره نکنید
معده – خوب تقصیر ریه است...
قلب – حالا چکارکنیم من که دارم تندتند میزنم بوم بوم بوم