کتاب اسب سفید تو خونهی D5 نوشتهی سید عزیزاله آرین پور، نمایشنامهای است که در آغاز آن مکالمهی زن و مردی را روایت میکند که برای مهمانی آماده میشوند و در آن حین برای بازی شطرنج نیز آماده میشوند.
در بخشی از کتاب اسب سفید تو خونهی D5 میخوانیم:
هاوارد: تو این تابلو، چشمها بیشتر از دستها حرف واسه گفتن دارن، حالت بیانی چشماش شاهکارن؛ چشم چپش که از ما دورتره، بینهایت غمگینه؛ انگار داره سعی میکنه احساسات درونی خودش رو به زنجیر بکشه؛ ولی وقتی دقیق بشی،. . . عشق مدل به نقاش رو میتونی به وضوح تو چشمش ببینی. (به طرف صفحه شطرنج رفته و مهرۀ اسب سفید خانه C3 را برداشته و به آن مینگرد) قطره اشک جمع شدۀ نامحسوس تو گوشۀ چشم راستش، عشق نقاش به مدلش رو فریاد میزنه. درست عین تابلوی ایزابل؛... با یه امضای پنهون از یه نقاش گمنام... . (با لبخندی معنادار) انعکاس تصویر نقاش، درست تو مردمک چشم راست نقاشی (مهرۀ اسب را در خانه D5 میگذارد. ) اسب سفید تو خونه یD5. کیش... و مات؛... بازی تموم شد.