اشتراک در تلگراماشتراک در واتس‌اپموارد دیگر
عناوین مرتبط از کتابراه
معرفی کتاب
دسته دانلود رایگان بهترین رمان‌ها، ۱۱۸صفحه، فرمت PDF، زبان فارسی، ۹۳۲ کیلوبایت، ۱۳۰۲۶ بازدید

کتاب رمان دارالمجانین نوشته‌ی سید محمد علی جمال زاده در مورد پسرک یتیمی هست که در خانه عموی ثروتمند و خسیسش زندگی می‌کند و عاشق دختر او بلقیس می‌شود اما عمو پسر را از خانه می‌راند. در این بین ماجراهایی اتفاق می‌افتد که پسر ترجیح می‌دهد خودش را به دیوانگی بزند تا در دیوانه خانه بستری گردد.

محمدعلی جمالزاده در دیباجه‌ی دارالمجانین می‌نویسد، توی دکان میرزا محمود کتابفروش نشسته بود که پیرزنی تعدادی کتاب برای فروش آورد. شوهر پیرزن به اتهام دزدی از دارالمجانین اخراج شده و از ترس بازخواست متواری است. جمالزاده کتابی از پیرزن می‌خرد. پیرزن به جای سه عباسی طلب جمالزاده، کاغذهای دست‌نویس لوله کرده‌ای به او می‌دهد. جمالزاده بعد از مدتی به سراغ کاغذهای دست‌نویس می‌رود، شروع به خواندن می‌کند و رمان دارالمجانین آغاز می‌شود.

سید محمد علی جمال زاده در سال 1319 کتابی انتشار داد به نام دارالمجانین. یکی از قهرمانان این کتاب دیوانه‌ای است به نام هدایت‌علی خان که در دارالمجانین اسمش را "مسیو" گذاشته بودند. انتشار این کتاب 4-5 سال پس از تکثیر بوف کور، در تهران ایجاد بحث و جنجال بسیاری کرد. و با نقل عین قسمتهایی از کتاب بوف کور در دارالمجانین آشکار بود که جمال زاده می‌خواسته در سلامت عقل و نبوغ صادق خان از خود تردید نشان دهد. شاید جمال زاده اولین کسی بود که آشکارا نویسنده‌ی نابغه‌ی بوف کور را در اجتماع مفلوک آن روز ایران دیوانه و اهل تیمارستان نامید و موجب شد از آن بهره‌برداری‌های درست و نادرست بسیار شود.

در بخشی از کتاب رمان دارالمجانین می‌خوانیم:

نور چشم نعیم التجار

شاه باجی خانم از شنیدن این حرف‌ها سراسیمه شده دو سه بار آب دهن را فرو برده با کلمات شکسته و بسته من‌من‌کنان گفت خیر خیر اشتباه می‌کنید. به جان عزیز خودت نباشد به جان رحیم و به کلام الله مجید که بلقیس هم طفلک شب و روز آب از گلویش پائین نمی‌رود و شش دانگ فکر و خیالش پیش پسر عمویش است. چرا هم نباشد مگر محمودم از کی کمتر است. مگر به این جوانی ماشاء‌الله ماشاءالله چشم و چراغ و اسباب رو سفیدی این دودمان نیست. مگر هنوز هم اسم پدر خدا بیامرزدت را که هر چه خاک اوست عمر تو باشد در سراسر این شهر به عزت و احترام نمی‌برند. مگر ماشاءالله هفت قرآن به میان امروز از حیث جمال و کمال کسی می‌تواند بالا دست تو در آید اگر پای حاج عمویت در میان نبود همین فردا خودم دست و آستین بالا می‌کردم و در همین خانه برای تو و بلقیسم یک عروسی راه می‌انداختم که وصفش را در کتاب‌ها بنویسند. از دو چشم کور شوم اگر دروغ بگویم ولی امان از دست حرص و طمع این مرد نه دلش به حال فرزند خودش می‌سوزد نه به حال فرزند برادر ناکامش، در این دنیا چشمش به جز پول هیچ چیز دیگری را نمی‌بیند. به آسمان نگاه نمی‌کنید مگر برای اینکه ستاره‌ها به شکل یک قرانی و دو هزاری هستند. اگر جدول قرآن از طلا نباشد هرگز باز نمی‌کند. شصت سال از عمرش رفته و هنوز فکر نمی‌کند که با این موهای سفید و این دندان‌های افتاده یک پایش لب گور است و موی حلوایش بلند است و فردا وقتی که چک و چانه‌اش را بستند از این همه دارائی و مال و منال به جز دو ذرع کفن و دو مثقال سدر و کافور با خود بیشتر نخواهد برد. حالا این همه روی هم گذاشته بسش نیست چشم طمع به مال دیگران هم دوخته است.

ادامه...
کتاب‌های مرتبط
بیشتر
رمان دختری از تبار زینب
سارا پسندیده تشکری
رمان کوته فکران جامعه
احسان کیان فرد
جنایت کاران
پژمان پروازی
رمان وبال
مهرداد خالدی
رمان ایرما
آرینا زنگیشه ای
نظرات
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید یا ثبت نام کنید.
somayeh hossein javad
۱۳۹۷/۹/۲
این کتاب خیلی خوبه. من که واقعا خوشم اومد. طنز همراه فلسفه و حرف های پر معنا. بخونید حتما
sezar z
۱۳۹۷/۸/۲۰
حتما بخونید
ailin m
۱۳۹۷/۷/۱۵
این کتاب عالیه
Reza Norouzi
۱۳۹۷/۶/۴
عالی
null null
۱۳۹۷/۶/۲
نمیدونم چرا هر چی آثار نویسنده های مشهور رو اینجا میبینم به طرز فجیعی فونتش کوچیکه در عوض رمانای ابکی عشقی و پر از نکات غیر اخلاقی ...
همچنین ببینید
عشق اونیونگ
جیمز اسکارث گیل
رمان عتیقه شناس
سر والتر اسکات
کتاب سبز را دوست دارید؟
لطفا امتیاز و نظر خود را ثبت کنید!
ثبت امتیاز و نظر
کتاب سبز در شبکه‌های اجتماعی
کانال تلگرام