کتاب کوارتت پر نمایشنامه‌ای جنگی به قلم سید صادق فاضلی است.

در بخشی از کتاب کوارتت پر می‌خوانیم:

دلدار: من هیچی نمی‌خوام، فقط دارم از خدا می‌خوام زنده بمونم.
دلجو: تو نباید به هدفت شک کنی پسر، خاک، سرزمین، یادت رفت؟ حالا چی شده که می‌خوای از مرگ فرار کنی، چی شده آخه؟
دلدار: چرا نمی‌خوای بفهمی، اون ضعیفه و من درست بالای...
تنها: (بلند می‌شود رو به دور دست فریاد می‌زند) آهای... ما اینجا گیر کردیم... کمک... ما تو سیم‌های خاردار گیر کردیم، یکی نیست به دادمون برسه؟
زخمی: (عصبانی بر سرش فریاد می‌کشد) ساکت باش دیوونه، تو داری همه چیزو خراب می‌کنی.
دلجو: (عصبانی بر سرش فریاد می‌کشد) ساکت باش بچه، تو داری همه چیزو لو می‌دی.
دلدار: اون داره عشق‌بازی می‌کنه دلجو، مانعش نشو، صدای اون به هیچ جا نمی‌رسه! مانعش نشو.
دلجو: تو دیگه داری اعصابمو خورد می‌کنی جوجه، می‌دونی چند تا تیپ و لشکر، اون پشت منتظرن که این معبر باز بشه؟
دلدار: ما داریم عشق‌بازی می‌کنیم دلجو، دست ما از همه جا کوتاهه، صدای ما به هیچ جا نمی‌رسه، می‌خوای امتحان کنم؟ ( فریاد می‌کشد) آهای... دوتا اینجا گیر کردن... کمک... اونا تو سیم‌های خاردار گیر کردن، یکی نیست به دادشون برسه؟ (رو به تنها) آهای کوچولوی تنها، گلوی من ترکش خورده صدام در نمیاد، با من هم‌صدا می‌شی؟