کتاب تیربار چوبی نمایشنامهای جنگی و عاشقانه به قلم سید صادق فاضلی است.
در بخشی از کتاب تیربار چوبی میخوانیم:
مرد: عزیزم من تو رو دوست دارم، من سالهاست که تو رو دوست دارم.
زن: (میایستد) این سرما تو رو اذیت نمیکنه!؟
مرد: من هنوز اون حلقهی سفید رو نگه داشتم...
زن: تو واقعاً داری از یه زن شوهردار خواستگاری میکنی... !؟
مرد: (بلند میشود و عصبی حرف میزند) اون لعنتی مرده، چرا نمیخوای قبول کنی؟
زن: تو از کجا میدونی که اون مرده؟... نکنه خودت...
مرد: (دستپاچه میشود) تمام شواهد اینو میگن، مگه خودت همیشه نمیگی که اون عاشق جنگیدن برای سرزمینشه، خوب الان سرزمینش در معرض تجاوز و تهدیده، اون اگه تا حالا زنده بود که باید میاومد و کمک میکرد... و یه چیز دیگه، اگه زندهس چرا نمیآد تو رو ببینه... ؟ ببین عزیزم، من نمیخوام تو رو ناامید کنم اما...
زن: اما چی؟
مرد: اون حتی اگه زنده هم باشه، دستگیر میشه و توسط دادگاه نظامی به مرگ محکوم میشه، من متأسفم عزیزم، اما همسر سابق تو یه جنایتکار جنگیه...