کتاب قویتر نمایشنامهای به قلم آگوست استریندبرگ است که در آن دو خانم الف و ب که هر دو هنرپیشهاند، همدیگر را در کافهای مخصوص بانوان میبینند.
در این رویارویی خانم الف (هنرپیشهی مجرد) پشت یکی از میزها مینشیند و یک بطری نیمه خالی در مقابلش قرار دارد. مجلهای مصور را که بعدتر آن را با مجلههای دیگر روی میز جابجا میکند ورق میزند. لباس مرتبی پوشیده است و کلاهی بر سر دارد. یک کیف بسیار ظریف ژاپنی روی میز است. این توصیفی است که نویسنده از این زن میکند بی آن که او در صحنه حتی قدرت ابراز یک کلمه را داشته باشد.
در بخشی از کتاب قویتر میخوانیم:
(خانم ب با طعنه و از سر فضولی نگاهی میاندازد). (خانم الف دستهایش را توی دمپاییها میکند.)
آخ که "باب" چه پاهای کوچولویی داره. نه؟ چی؟ باید اونو موقع راه رفتن ببینی که با چه ابهتی قدم میزنه. تو که هیچ وقت اونو با دمپایی ندیدی.
(خانم ب بلند میخندد)
نگاه کن
(خانم فلانی کاری میکند که انگار دمپاییها دارند راه میروند)
وقتی هم خلقش تنگ میشه پاهاشو محکم به زمین میکوبه و میگه: مرده شور ببره خدمتکارها رو که هیچ وقت یاد نمیگیرن قهوه درست کنن. اه، زبون نفهمها حتی فتیله چراغ رو هم درست نکردن. وقتی هم که تو خونه سوز میاد و پاهاش سردشون میشه میگه: اوه. گندشون بزنه که عرضه روشن نگه داشتن آتیش شومینه رو هم ندارن