کتاب جادوی بیجنبل به قلم هادی حق نویس، نمایشنامهای موزیکال و شاد، دارای مفاهیم آموزنده برای کودکان و نوجوانان است.
آقای داس مزرعهدار خسیسی است که یکباره هویجهای غول پیکری در مزرعهی او رشد میکند. روباهی تنبل نگهبان مزرعه است تا خرگوشها و پرندگان را از آنجا دور کند. در ادامه جادوگری به دنبال جاروی جادویی خود است و از حیوانات جنگل کمک میخواهد.
در بخشی از کتاب جادوی بیجنبل میخوانیم:
پرسیاه: منم دیدم اونو. ولی این ساحره در عوضش میتونه کمکمون کنه {در گوشی}
ساحره: دارید چی میگید. خیال بد تو سرتون نباشه. نمیخوایید که طلسم بشید
دم سفید: نه ما میخواییم تو گریون نباشی ساحره مهربون. ما میدونیم کجاست
ساحره: مهربون! بگید خو. سریع. جاشو بگید. قول میدم هر چی بخوایید واستون انجام بدم
پرسیاه: شاید نتونی!
ساحره: میدونم آرزوهاتونو شنیدم. اما بدون جارو نمیتونم
دم سفید: داری دروغ میگی. چطوری شنیدی؟
ساحره: گوشای من تیزن همه صداها رو میشنوه. بیا جلو تا بگم {در گوشی به کلاغ}
پرسیاه: راست میگه دم سفید. همیشه دوست داشتم. وای چه میشه {با ذوق قار قار میکند}
دم سفید: میشه نخونی. ما اون جارو تو مزرعه آقای داس دیدیم، که مترسک شده. اما اون خودخواه بداخلاق حرفای
تو رو باور نمیکنه که بخوای ازش پس بگیری