کتاب ازدواج جنجالی نماشنامهای کمدی به قلم سعید سلیمانی، دربارهی نعمت خان صاحب مسافرخانهای بین راهی است که با آمدن مسافران جدید اتفاقات تلخ و شیرینی رخ میدهد.
در بخشی از کتاب ازدواج جنجالی میخوانیم:
نعمت خان پشت میز نشسته و موج رادیو را میچرخاند و شبکهها را عوض میکند هر موجی که میگیرد گوینده؛ خبر بدی را اعلام میکند نعمت خان از شنیدن این خبرها حسابی آشفته و عصبانی هست و تو سر رادیو میزند و آن را خاموش میکند
نعمت خان: نشد این رادیو را روشن کنیم یه خبر خوب پخش کنه همش کشت و کشتار جنگ اختلاس کلاهبرداری؛ خسته شدیم خدا وکیلی از بس اینا رو گوش دادیم، بابا ولمون کن آخه ما چه گناهی کردیم اینجا به دنیا اومدیم، آقا خدا بیامرزم همیشه میگفت خوش خبر باش تا صبح دولتت بدمات ، همش مصیبت همش بدبختی ای بابا...
در همین حین یک دستفروش جوان با عینک ریبون و کلاه وارد مسافرخانه میشود زیر لب زمزمههای نامفهومی میکند.
دستفروش: سین سین سین سی دی دی وی دی مجاز مجاز غیر مجاز سین سین سین سی دی هد هد هدفون فلاش فلاش
نعمت خان: بفرمائید در خدمتم
دستفروش: عامو سی دی دی وی دی مجاز غیر مجاز آهنگهای روز دنیا بدم گوش کنی
نعمت خان: جان ... نه عامو من نمیخوام اینا که میگی من اصلاً نمیدونم چی هست، برو قربونت برم بذار به کارم برسم
دستفروش: عامو چقدر گوشت تلخی، واست آهنگهای شاد دنیا را آوردم بذار واست دو تاش پلی کنم گوش بده