کتاب حاد در قالب نمایشنامهای به قلم علیرضا اجلی، سه تکگویی دربارهی یک اتفاق است.
در بخشی از کتاب حاد میخوانیم:
بحث جی جی باجی نیست قانون، اعتبار بازار و یه عمر پادویی، دمِ اینو ببین و دنبال این بدوئه بازاری، بعد یهو خالی میکنن زیر پاتو. سودابه هم میدونست اینو، میذاشت پای هرزگی، بیغیرتی، هر شب تِر میزد توی روان من، فکر میکرد بازار یعنی عشق و حال، همش میگفت که نگین اینا رو ببین، خونه گرفتن بالای شهر، کی میشه ما؟ سگ دو میزدم و آخرش حسرتهای سودابه، سیگار تو حیاط و دوباره خواب. ولی مگه خواب میاد به چشم آدم وقتی فکر پُره، پُر از بار، اراجیف، تو پاچه کردنهای چندبرابر. یه جا نبودم که، بار پارچه میومد، بار دزدی، بار خیار، نه که خود خیار، بار خیار یعنی سود نداره، کمه سودش، فلهای شیرین ئه، میره.