این مجموعه شامل داستان هاییست برگرفته از واقعیات امروز جامعه ی ما. حقایقی که همه آن ها را می دانند اما کمتر کسی بدان ها اشاره ای می کند. باشد که آیندگان واقعیت امروز جامعه ی ما را بدانند.
درست مانند این کارتون ها که یک فرشته و یک دیو روی شانه ی چپ و راست آدم می نشینند و یکی می گوید که این کار را بکن و دیگری نظر مخالفش را دارد شده بودم. از یک طرف با خودم می گفتم که دروغ می گوید و اصلاً راست هم که بگوید، بِدَرَک، بگذار برود هر کار می خواهد بکند و از طرف دیگر با خودم می گفتم که گناه دارد، اگر راست بگوید چه؟ برود گردنبندش را بفروشد؟! با خودم فکر می کردم که ما همیشه پیشگیری می کردیم و محال است حامله شده باشد و اصلاً از کجا معلوم که کار من باشد؟ شاید کار دیگری باشد و حالا می خواهد بیندازد گردن من. نکند با خانواده اش نقشه ای برایم کشیده باشند؟!