کتاب ماناتر از مینو نوشتهی محمدرضا زادهوش، درباره خودپژوهی است. خودشناسی، دانشی حیاتی است که به تولدی دوباره میانجامد.
فرد خودساخته میتواند پرواز را در آسمان وجود خود تجربه کند، زنده شود و زندگی کند. زندگی فرد خودساخته، معنا و ژرفایی دیگر دارد. آموزشهای دیگر، در متن زندگی ما دخالتی ندارد، بینشی نمیبخشد و نمیتوان کاربرد آنها را در زندگی انسان مشاهده کرد. زندگی بدون آنها ممکن است. این کتاب، گامی در خودشناسی است و دعوتی برای بهتر شدن و دور شدن از خشم، ترس، وابستگی، غرور، نادانی، حسد، بخل و دروغ.
در بخشی از کتاب ماناتر از مینو میخوانیم:
ذهن میخواهد تو را همرنگ اجتماع کند. چرا همه نوشیدنی گازدار میخورند و تو نمیخوری؟ چرا همه آب یخ میخورند و تو نمیخوری؟ چرا همه سیگار میکشند و تو نمیکشی؟ چرا همه دزدی میکنند و تو نمیکنی؟ چرا همه رابطه نامشروع دارند و تو نداری؟ چرا همه پنهانکاری میکنند و تو نمیکنی؟ چرا همه نزول میخورند و تو نمیخوری؟ همه با وام زندگی میکنند، تو هم برو یک دسته چک بگیر و خوب زندگی کن. واقعا چرا همه دروغ میگویند و تو نمیگویی؟ فکر کردهای خیلی آدم خوبی هستی؟ فکر کردهای به جایی میرسی؟ طرد میشوی بدبخت. زندگی خودت را ببین، زندگی بقیه را ببین. سلامت جسمی و روحی، در همرنگی با اجتماع نیست. یا باید همرنگی را کنار بگذاری و یا دوستانی بیابی که رنگ آنها رنگ خدایی باشد. آن وقت اگر رنگ آنها شوی، اشکالی ندارد.