کتاب شور شکفتن نوشتهی محمدرضا زادهوش، شامل مطالبی خواندنی و مفید برای خودشناسی و پرداختن به خود است که میتواند به شکوفایی شخصیت منجر شود.
آخر هفته، فرصتی برای سرزدن به خانواده است، و آغاز سال، فرصتی برای سرزدن به آشنایان، چه زمانی را برای سرزدن به خود کنار گذاشتهایم؟ خود بودن، راه ناپیدایی است، مسیری دشوار که به بهانههای گوناگون، از آن میگریزیم. شور شکفتن، فرصتی برای سرزدن به خود، و دعوتی برای پرداختن به خود است. پرداختنی که میتواند به شکوفایی بینجامد. دیدگاهی شیرین، حاصل این شکوفایی است، ناگهان تمام رنجها به لذت تبدیل میشود، شکایت به پایان میرسد، و آتش ناآگاهی به خنکای آگاهی میانجامد.
در بخشی از کتاب شور شکفتن میخوانیم:
خودشناسی، تلاش برای کاوش در زمین درون است. چاهی حفر میکنی تا به آب دست یابی. باید فضایی را از خاک، خالی کنی تا مقداری از آن، پر از آب شود. دیگران میکوشند با انواع دارایی، از ثروت گرفته تا اطلاعات، فضای خالی خود را هرچه پرتر کنند. راه ما با دیگران، این اندازه تفاوت دارد. مانند کسی که پرخوری میکند؛ ولی دست آخر، چیزهای لازم را نمیخورد. او آنقدر پر است که توان حرکت ندارد، آن چه خورده است، انرژی کافی ندارد، و یک دفعه به یاد میآورد که نیاز به خوردن دارو دارد، و جایی برای آن نیست. پس از مدتی برای هضم غذای خود، نیاز به خوردن پرتقال دارد؛ ولی هنوز جایی برای آن ندارد. او تشنه میشود، و برای آن نیز جایی پیدا نمیشود. هدف از دانستن، پرکردن نیست. تپهها، آدمهای مشهور هستند، برجسته تر از زمین عادی، و دورتر به آب. در شرایط امروز که گویی آبهای زیرزمینی به گونهای و ابرهای آسمان به گونهای دیگر از ما میگریزند، خودشناسی و دستیابی به حیات معنوی نیز دشوارتر شده است.